معناى ترس از خداوند را توضیح دهید؟

 ترس به معناى بیم و هراس، یکى از حالات نفسانى است که باعث گریز از خطر یا آمادگى در مقابل خطر مى گردد. این خصیصه به خودى خود امرى مفید است که باعث بر حذر داشتن انسان از خطرات پیرامون وى مى گردد. ترس در زبان عربى »خوف« و »خشیت« نامیده مى شود. 
از کسانى ترس و هراس باید داشت که قیافه‏اى ترسناک دارند یا ظالم و ستمگر مى باشند،
  لکن خدا چهره‏اى مادى ندارد که به زشتى و زیبایى متصف شود. حقیقت خدا که ماوراى ماده است، چنین توصیف شده است:اللَّه جمیل و یحب الجمال؛ خدا زیبا است و زیبایى را دوست دارد.
از دیگر سو هیچ گونه ظلمى از سوى خدا نسبت به بندگان جارى نیست، که موجب ترس از وى شود.
ترس از خدا به معناى ترس از مسئولیت هایى است که انسان در برابر وى دارد.
ترس از این که در مقام انجام تکالیف الهى کوتاهى کرده و از عهده تکلیف به خوبى بر نیاید. به عبارت دیگر ترس از کم کارى‏ها، گناهان و کوتاهى‏ها در مقابل تکالیف الهى است.
ترس از انجام ندادن مسئولیت انسانى و ارزش‏هاى عالى، ترس از این که به هدفى که براى آن آفریده شده دست نیابد.
مولاى متقیان(ع) مى فرماید: »هیچ یک از شما ترس نداشته باشید مگر از گناه خویش«.(1)
سرچشمه‏هاى خوف الهى:
1- اعمال ناپاک و گناهان بندگان یکى از عوامل خوف از خدا است.
خدا هم چنان که به بندگان مؤمن خویش وعده بهشت را داده، به گناهکاران وبدکاران وعده عذاب داده است. پس گناه کار از این جهت که عذاب الهى در انتظار او است، خائف است.
2- در اولیاى خدا (پیامبران و امامان و صالحان) نیز خوف الهى وجود دارد تا بدان جا که در حال نماز، بدن مبارکشان به لرزه مى افتاد و نیمه شب‏ها از خوف خدا گریسته و به حالت غش مى افتادند. این حالت بدین خاطر است که به جهت درک عظمت الهى، خود را حقیر و کوچک احساس کرده و دچار خشیت و خوف مى گردند، یا بدین جهت است که همیشه دغدغه دارند حق عبودیت و بندگى را به انجام نرسانند.خدا آن قدر با عظمت است که شکر یکى از هزار
نتوان کرد، و یا بدین جهت است که می ترسند لحظه‏اى دچار غفلت از ذکر و یاد خدا شوند.
3- بین خدا ترسى و آگاهى ارتباط تنگاتنگ است. هر چقدر معرفت انسان به خدا از عمق بیشترى برخوردار باشد، ترسش شدت بیشترى خواهد داشت. خشیت الهى در دل بنده بدون معرفت حاصل نمى‏گردد: »إنّما یخشى اللَّه مِن عباده العلماء؛ به درستى که مى ترسند از خدا، (از میان بندگانش) علماء«.(2)
4- در قران وارد شده که »و امّا من خاف مقام ربّه؛(۳) پس آن که بیم داشت از مقام پروردگارش مفسران درباره این که منظور از مقام چیست، چهار احتمال داده‏اند:
أ) مواقف قیامت،
ب) خوف از علم خداوند مراقبت دائمى او نسبت به همه انسان‏ها که هیچ چیز از او پوشیده نیست.
ج) ترس از خدا نه به خاطر آتش دوزخ و خوف از فوت لذت‏هاى نفسانى در بهشت (طمع نسبت به نعیم بهشتى) بلکه تنها به خاطر مقام پروردگار و جلال و عظمت او.
د) منظور مقام عدالت او است. خوف از عدالت به خوف از  قصور اعمال باز مى گردد.(۴)اگر انسانى در مقابل عظمت و بزرگى خدا از یک سو و کوتاهى‏ها و گناهان خود از سوى دیگر، خاضع نشد و خشیت الهى در وجود او حاکم نشد، نشانه شجاعت و بزرگى نیست، بلکه نشانگر جهل و نادانى وعدم عاقبت اندیشى است، در نتیجه به دنبال رفع نواقص و توبه از گناهان نخواهد رفت و در قیامت در حالى خدا را ملاقات مى کند که در کوله بار خویش هیچ عمل خیرى ندارد. براى اطلاع بیشتر به تفسیر نمونه، ذیل آیات مورد بحث رجوع نمایید.

پى نوشت‏ها:
1. نهج البلاغه، حکمت 82.
2. فاطر (35) آیه 26.
3. نازعات (79) آیه 41.
4. ترجمه تفسیر المیزان، ج 19، ص 216.

راه ریزش گناهان چیست؟

 علماى اسلامى به استناد آیات و روایات، بحثى را تحت عنوان »احباط و تکفیر« مطرح کرده‏اند.
»احباط« از واژه »حبط« به این معنا است که برخى گناهان چنان سنگین است و آثار منفى و تخریبى دارد که موجب باطل شدن و بى اثر گشتن تمام یا برخى اعمال صالح و کارهاى خوب مى گردد، مانند آتشى که جنگل زیبا و پر درخت را مى سوزاند. بر عکس، برخى امور و کارها نزد خدا از چنان ارزشى و فضیلتى برخوردارند که باعث ریزش همه یا برخى گناهان مى گردد که به آن »تکفیر« مى گویند.
به بیان دیگر: خداوند به خاطر انجام آن کارهاى نیک، آثار تکوینى و تشریعى گناهان را مى پوشاند.
این عمل را »تکفیر« (پوشانیدن آثار گناه به وسیله اعمال صالح) مى گویند.
در ذیل به برخى از کارهایى که باعث تکفیر (پوشش یا ریزش) گناهان مى گردد، اشاره مى کنیم:
1- ایمان به خدا و وحى و آن چه از جانب خداوند بر حضرت محمد(ص) نازل شده است همراه با عمل صالح.
قرآن کریم مى فرماید: »هر کس که به خدا ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، خداوند گناهان او را مى پوشاند و محو مى کند و او را در باغ هایى که نهرها در پایین آن جارى است، وارد مى سازد و براى همیشه در آن جا خواهد بود و این رستگارى بزرگى است«.(1)
2- توبه و پشیمانى از گناهان: توبه حقیقى تنها گفتن استغفراللَّه نیست، بلکه پشیمانى واقعى که همراه با سوز و آه و حسرت از خطاها و گناهان گذشته و تصمیم بر ترک و جبران آن است. قرآن مجید مى فرماید:
»اى افرادى که ایمان آورده‏اید، صادقانه به سوى خدا توبه کنید. امید است خداوند گناهان شما را بپوشاند و ببخشد و در بهشت هایى که از پایین آن‏ها نهرها جارى است، داخل نماید«.(2)
3- پیوسته با وضو بودن و اقامه نماز با حضور قلب و در اوّل وقت. سلمان فارسى مى گوید: روزى در خدمت پیامبر اکرم(ص) زیر درختى نشسته بودیم. پیامبر شاخه خشک درختى را گرفت و تکان داد تا تمام برگ هایش فرو ریخت. بعد از من پرسید: از علت این کار سؤال نکردى، عرض کردم: خودتان بفرمایید، فرمود: »وقتى که مسلمانى وضو مى گیرد، و خوب وضو مى گیرد، سپس نمازهاى پنج گانه را به جا مى آورد، گناهان او فرو مى ریزد، همان گونه که برگ‏هاى این شاخه فرو ریخت«.(3)
4- اجتناب از گناهان به خصوص گناهان کبیره.
گناهان را از دو منظر مى توان مورد مطالعه قرار داد: یکى از آن جهت که »گناه« نافرمانى خدا است که در این صورت، همه گناهان کبیره‏اند و هیچ گناه صغیره‏اى وجود ندارد. در نگاه دوم، برخى از آن‏ها را با برخى دیگر مقایسه کنیم، که در این صورت به دو نوع صغیره کبیره تقسیم مى شوند.
قرآن کریم مى فرماید: »اگر از گناهان بزرگ اجتناب نمایید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم و شما را در جایگاه ارجمندى وارد مى سازیم«.(4)
5- هجرت در راه خدا و تحمّل سختى‏ها و اذیت‏ها براى خدا:
اگر چه هجرت، در زمان پیامبر(ص) با دست کشیدن از مال و زندگى و وطن، و کوچ کردن از مکّه به مدینه تحقق مى یافت، امّا منحصر به آن نیست، بلکه در هر کشور یا شهرى و حتى جمعى و جلسه‏اى که معصیت خدا مى شود و انسان توانایى ندارد با نهى از منکر تأثیر گذار باشد، لازم است از آن مکان هجرت کند و دور شود.
جهاد در راه خدا، شهادت، صدقه و انفاق پنهانى، پرداختن مالیات‏هاى دینى چون خمس و زکات، قرض الحسنه دادن، عفو و گذشتن از خطاى دیگران، براى حفظ دین و مقدّسات آن به استقبال خطر رفتن، قرائت قرآن به خصوص در شب و بعد از نماز صبح و تقیّد به نماز شب... از امورى هستند که باعث ریزش گناهان مى گردند. براى مطالعه بیشتر به کتاب منشور جاوید، جلد 8 از آیةاللَّه جعفر سبحانى مراجعه فرمایید.
پى نوشت‏ها:
1. تغابن (64) آیه 9.
2. تحریم (66) آیه 8.
3. مجمع البیان، ج 5، ص 259، ذیل تفسیر آیه 114 سوره هود.
4. نساء (4) آیه 31.

در عصر تکنولوژى چه نیازى به تهذیب است؟

 الکسیس کارل در کتاب »راه و رسم زندگى« با استدلال متین پاسخ سؤال مذکور را داده، مى‏گوید: تمدن جدید مغز را کاملاً تقویت کرده است و پیشرفت‏هاى علمى و صنعتى، نتیجه آن است، ولى قلب را که از نیرومند ساختنش، اخلاق و مذهب پایدار مى‏گردد، رها کرده، بلکه آن را تضعیف نموده است.(1)
تمام تلاش‏هاى علمى و عملى انسان براى رسیدن به سعادت و خوشبختى است. انسان هر طرح و اندیشه‏اى براى مصداق در سعادت را داشته باشد، نیاز اصلى براى دستیابى به آن، امنیّت اجتماعى و آرامش روحى است. تا امنیت و آرامش نباشد، نه نیل به اهداف معنوى ممکن است و نه دسترسى به مقاصد مادى.
به بیان دیگر: اگر علم با تزکیه و تهذیب نفس همراه نباشد، نه تنها براى بشریت امنیت و آرامش روانى و خوشبختى ایجاد نمى‏شود، نیز موجب رفع فقر و تبعیض و ظلم و جنایت نمى‏گردد، بلکه باعث افزایش آن مى‏شود. مشاهده مى‏کنید که بشر در هیچ دوره‏اى به اندازه امروز در علوم و فنون و صنایع پیشرفت نداشته، از طرفى، هیچ گاه به اندازه زمان ما گرفتار فساد و جنایت و بدبختى و بى رحمى نبوده است. در حقیقت باید گفت علم و هنر، عجز و ناتوانى خود را از اصلاح حال بشر عملاً اعلام کرده است و جز بازگشت به دین و تهذیب نفس، راهى امید بخش وجود ندارد.(2)
قرآن کریم نیز بر این نکته تأکید دارد که: آرامش دل‏ها و امنیت فردى و اجتماعى تنها با ذکر و یاد (قولى و عملى) خدا تحقق مى‏یابد.(3)
آرتور کستلر، پس از بیان تکامل علم و عقل بشر در دو قرن 19 و 20 و تنزل سریع و سرسام آور سجایا و اخلاق انسانى مى‏نویسد: بحران عصر ما ناشى از این است که علم جاى مذهب را گرفته و قادر به انجام تمام وظایف نیست.(4)
نیاز انسان جدید به آموزش‏هاى اخلاقى نه تنها کم‏تر از انسان اعصار و قرون گذشته نیست، بلکه بیش‏تر و عمیق‏تر است. در زمان‏هاى گذشته آدمى از امکاناتى که امروزه در اختیار دارد، بى بهره بود، از این رو در صورت سقوط و تباهى، دامنه تأثیرش محدود بود اما امکاناتى از قبیل دسترسى به وسایل ارتباط جمعى، ماهواره‏ها، تکنولوژى، سلاح‏هاى پیشرفته و مخرّب سبب شده است که تباهى آدمى دامنه‏اى نامحدود پیدا کند. همچنان که قدرت و امکانات او در جهت گسترش فساد اخلاق بیشتر شده، قدرت روحى و اخلاقى او جهت مهار نفس باید افزون‏تر شود، از این رو نیاز جهان معاصر به اخلاق، یک نیاز حیاتى و درجه اوّل است.(5)
بر اساس همین نیاز است که اخیراً تلاش هایى از سوى یونسکو و کشورهاى عضو در جهت همراه ساختن آموزش‏هاى اخلاقى با آموزش‏هاى علمى صورت گرفته است.(6)
خودخواهى که سرچشمه انحطاط بشرى و رذایل اخلاقى است و به صورت‏هاى مختلف ظهور و بروز دارد، در همه زمان‏ها و از جمله عصر تکنولوژى و صنعت با اوضاع گوناگون همواره انسان را تهدید مى‏کند. اگر انسان از سیطره خودخواهى رها نشود، عقل و علم را به کار مى‏گیرد و از علم و هوش و ذکاوت جهت منافع شخصى و پایمال کردن حقوق دیگران استفاده مى‏کند.
اى بسا علم و ذکاوت و فطن
گشته رهرو را چو غول راهزن
تهذیب نفس جز این نیست که انسان، خود را از اسارت خودخواهى و خواهش‏هاى نفسانى رها سازد و غرائز درونى را کنترل نماید. بر این اساس قرآن مجید پس از یازده سوگند تأکید مى‏کند: »رستگار کسى است که روحش را از آلودگى‏هاى اخلاقى پاک نماید و بدبخت کسى است که آن را آلوده سازد«.(7)
پى نوشت‏ها:
1. محمد تقى شریعتى، فایده و لزوم دین، ص۱۰
2. جهت آگاهى بیشتر به کتاب ارزشمند »فایده و لزوم دین« تألیف محمد تقى شریعتى مراجعه شود.
3. رعد(۱۳)آیه ۲۸.
4. فایده و لزوم دین، ص۱۱.
5. محمد على سادات، اخلاق اسلامى، ص 13.
6. همان.
7. شمس (91) آیه 9.