چه کنیم تا دچار وسوسه شیطان نشویم؟

 براى مقابله با وساوس شیطانى، ابتدا باید دشمن را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گام‏هاى نهایى او را به اسارت کشید. در این جهت سیاست‏هاى اصولى در مبارزه با وساوس شیطانى عبارتند از:
1- نگهبانى و مراقبت: شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راه مراقبت عبارتند از:
الف) تقوا پیشگى: قرآن مجید تقوا را لباسى بر اندام جان آدمى مى داند که آن را به خوبى مى پوشاند و حفظ مى کند: «لباس التّقوى ذلک خیر؛ بهترین جامه تقوا است».(1) امام على(ع) تقوا را دژى نفوذ ناپذیر مى داند که رخنه‏اى در آن ممکن نیست.(2)
ب) کنترل ورود و خروج: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهاى ورودى به قلب اند. پس باید این‏ها را کنترل کرد.
ج) محاسبه: بعد از کنترل نوبت به محاسبه مى رسد، یعنى براى جبران ضعف‏ها و برنامه ریزى براى آینده ارزیابى لازم است.
2- واکنش مناسب: در برابر هر وسوسه‏اى باید واکنش مناسب صورت گیرد.
پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: «دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزند مُرد، به خود بگو: زندگان براى مردن آفریده شده‏اند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خداى را که مى دهد و مى گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم مى کنند، ولى تو ستم نمى کنى بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند. اگر آمد و گفت چه قدر نیکى مى کنى، بگو: گناهان من بیش از نیکى‏هاى من است. اگر آمد و گفت: چه قدر نماز مى گزارى بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش مى کنى، بگو آن قدر که مى گیرم از آن چه مى بخشم زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم مى کنند بگو: من بیشتر ستم کرده‏ام. اگر گفت: چه قدر براى خدا کار مى کنى، بگو: چه بسیار معصیت‏ها کرده‏ام».(3)
3- استعاذه: در برابر هجوم وسوسه‏هاى شیطان، لازم است به پناهگاهى مطمئن پناه ببرید و آن توجه به خدا و یاد او است. قرآن مجید مى فرماید: «اگر از شیطان وسوسه‏اى به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنواى دانا است».(4)
4- مجهز شدن به تجهیزات: در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلح باشیم. برخى از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت مى فرماید: «آیا شما را آگاه کنم بر کارى که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله مى گیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آرى. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه مى کند و صدقه، کمرش را مى شکند. دوستى براى خدا و کمک براى عمل صالح، پشت او را قطع مى کند و استغفار، بند دلش را مى برد».(5)
5- آشنایى با دام‏هاى شیطان: براى رهایى از وساوس شیطانى باید مواظب دام‏هاى او بود. یکى از دام‏هاى خطرناک شیطانى، محبت به دنیا است.
امام على(ع) مى فرماید: «از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است».(6)
دام دیگر که از مهم‏ترین ابزار کار شیطان به شمار مى رود، هواپرستى است، زیرا تا پایگاهى درون انسان وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسه گرى ندارد. شیطان خواسته‏هاى نفسانى انسان را تأیید مى کند. قرآن مجید مى فرماید: «تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهى یافت مگر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند».(7)
بنده خدا تابع هوا و هوس نیست و خواست خدا را مقدّمى دارد.
یکى دیگر از دام‏هاى شیطان، زنان و غضب است. امام على(ع) مى فرماید: «براى شیطان کمندى بزرگ‏تر از خشم و زنان نیست».منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیت زن نیست، بلکه منظور آن است که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با وى، و جذابیتى که جنس مخالف دارد، شیطان مردم را مى فریبد، همان گونه که از طریق مال و زینت دنیا که ذاتاً بد نیستند، وارد مى شود.
برخى از امور دیگر نیز در مخالفت با وسوسه‏هاى شیطان مؤثر است:
1- انجام یک سرى مستحبات مثلاً همیشه با وضو بودن و زبان را به ذکر مخصوصاً «لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلى العظیم» عادت دادن.
نیز خواندن قرآن در اوقات مختلف.
2- خود را از بیکارى، تنهایى و عوامل وسوسه‏انگیز دور داشتن.
3- ذهن را همواره به امور شریف متوجه ساختن و عادت دادن.
4- مطالعه و تفکر پیوسته پیرامون خدا و قیامت.
5- به طور منظم مثلاً هفتگى به زیارت اهل قبور رفتن و نسبت به عاقبت خود و احوال پس از مرگ اندیشیدن.
 
پى نوشت‏ها:
1. اعراف (7) آیه 26.
2. نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 157.
3. سفینة البحار، ج 1، ص 100.
4. اعراف (7) آیه 200.
5. سفینة البحار، ج 2، ص 64.
6. غرر الحکم، ج 1، ص 156.
7. حجر ( ) آیه 42.

من هر چقدر تلاش می کنم، باز غیبت می کنم!‌ چه باید کرد؟

از نظر علمای اخلاق، غیبت نوعی بیماری روحی و روانی است، ‌کسی که غیبت می کند یا دوست دارد غیبت بشنود، مریض است. ابتدا باید این بیماری را شناخت و مصادیق مختلف آن و راه های نفوذ و آثار و عوارضی که این بیماری بر روح می گذارد، نیز آثاری که بر سرنوشت مادی و معنوی، دنیوی و اخروی دارد، شناخته شود، سپس ریشه ها و عواملی که باعث بروز غیبت یا تقویت این شجرة خبیثه می شود، مورد بررسی قرار گیرد. به بیان دیگر: برای درمان هر بیماری و رفع هر آسبی و آفتی، لازم است به سه عنصر اساسی توجه نمود:

1ـ شناخت درد و آفت، آگاهی از آثار و عوارض و علایم آن،

2ـ شناخت علل و عوامل پیدایش و بروز آن،

3ـ شناخت راه های آسیب زدایی و درمان درد.

اشاره ای به آثار و عوارض غیبت

شناخت هر یک از عناصر سه گانه، ‌به گونه ای در معالجه بیماری غیبت تأثیر نافذ و نافعی دارد. شناخت آفات و آسیب هایی که غیبت بر روان انسان وارد می کند و آگاهی از آثار منفی آن بر سرنوشتش در دنیا و آخرت و کیفر و عذاب های آن، باعث پیدایش تذکر و تنبّه، و خوف و خشیت می گردد.

غیبت از گناهان کبیره ای است که خداوند برای آن مجازات آتش جهنم را مقرر داشته است. چگونه ممکن است انسان به خدا و قیامت اعتقاد داشته باشد و با خواندن و تدبّر در آیات و روایات غیبت تنبه نگردد؛ نیز از عذابی که با «ویلٌ لکل همزه لمزه» بیان شده، به خود نیاید؟ غیبتی که همانند خوردن گوشت مردة غیبت شونده است. آیا کسی این کار را می کند؟

غیبتی که پیامبر اکرم(ص) گناهش را شدید تر از زنا دانسته،[14] و در حدیث دیگری می‌فرماید: «هر یک درهم ربا، گناهش نزد خدا، از سی و شش زنا بزرگتر است و گناه غیبت افزون از گناه زنا

است».[15] غیبت، انسان را از ولایت حق تعالی خارج می کند و داخل ولایت شیطان می کند و آن چنان خوار و ذلیل می شود که شیطان نیز او را از ولایت خود بیرون می کند و از او تبرّی می‌جوید و اظهار تنفر می کند.[16] غیبت در آغاز باعث کاهش ارزش و فضیلت عبادت می گردد و به تدریج مانع قبولی اعمال می گردد.[17] غیبت کننده اگر بدون توبه بمیرد، از بهشت محروم است و اولین کسی است که داخل جهنم می گردد، و اگر توبه کند و توبه اش قبول شود، آخرین کسی است که وارد بهشت می شود.[18]

ساده ترین راه مبارزه با بیماری غیبت

بهترین راه برای از بین بردن معلول، مبارزه با علت است. علل و عوامل غیبت فراوان است. در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود:

1ـ سوء ظن و بدگمانی: از قرآن استفاده می شود که یکی از عوامل گرایش به غیبت، سوء ظن دیگران است. بدگمانی یا سوء ظن علاوه بر این که انسان را آلوده می کند، جامعه را نیز به فساد و تباهی می کشاند،‌ زیرا شخص بدگمان،‌ سوء ظن خود را به افراد دیگر منتقل می کند و به تدریج چیزی را که اساس و پایه‌ای جز شایعه یا برداشت نادرست نداشت، به صورت امری قطعی و مسلّم در میان مردم منتشر می سازد.

2ـ تجسس در امور مردم:‌ اگر می خواهید غیبت نکنید، باید سوء ظن و بدگمانی نسبت به مردم نداشته باشید. اگر می خواهید گرفتار بدگمانی نشوید، باید در امور مردم تجسس نکنید، زیرا سوء ظن و تجسس در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. گاهی تجسس باعث سوء ظن است و گاهی سوء ظن منشأ تجسس می شود. شهید ثانی(ره) می گوید: تجسس کردن از حال درونی افراد از ثمرات سوء ظن است، برای این که قلب انسان با بدبین شدن تنها، قانع نمی شود، بلکه او را وا می دارد که در مورد افراد تحقیق و جستجو کند که نتیجة تحقیق این است که سرگرم عیب جویی و تجسس شود. از این رو قرآن برای از بین بردن غیبت به عنوان معلول، دستور داده با علت (یعنی سوء ظن و تجسس) مبارزه شود: «ای کسانی که ایمان آورده اید، از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است و هرگز در کار دیگران تجسس نکنید... بعضی از شما از بعضی دیگر غیبت نکنید».[19] در واقع غیبت را معلول دو عامل پیشین دانسته است.

3ـ هم رنگی با دوستان: یکی از انگیزه های غیبت، موافقت با دوستان و هم نشینان است. عده ای برای گرم نگه داشتن مجلس و جلب رضایت و افکار اهل مجلس، به هرزه گویی و بدگویی و تمسخر دیگران در غیاب آنان می پردازند که چند گناه را با هم جمع می کنند و شعارشان این است:‌خواهی نشوی رسوا، هم رنگ جماعت شو؛ یعنی هم چون حیوانات، تقلید و جلب رضایت دیگران، محور قرار گیرد اگر چه موجب غضب حق تعالی باشد!‌ این گونه افراد از دیدگاه علی(ع) «همجٌ رعاع» یا احمقان بی سروپایی هستند که به دنبال هر صدایی می روند و با هر بادی حرکت می کنند!

4ـ خودستایی و مباهات و فخر فروشی: برخی برای آن که اظهار وجود کنند و فضل و کمال خود را به رخ بکشند، ‌دیگران را کوچک می شمارند و از آنان بدگویی می کنند. قرآن می فرماید: «فلا تزکّوا أنفسکم هو أعلم بمن اتقّی؛[20] خودستایی نکنید، چرا که خداوند پرهیزکاران را بهتر می‌شناسد».

5ـ تنزیه نفس و تبرئة خویش: گاهی انسان برای تبرئة خود از نسبت هایی که به او داده شده است، پای دیگران را به میان می کشد و گناه و جرم را مستقلاً به دیگری نسبت می دهد یا او را شریک جرم خود معرفی می کند.

6ـ حسد: برای درمان آن انسان باید دربارة‌ عظمت این گناه بیندیشد، چه این که مرتکب آن، مرتکب دو گناه شده و مستحق دو عذاب است: یکی گناه غیبت و دیگری گناه حسد.

جهت آگاهی بیشتر در این زمینه به کتاب شریف معراج السعاده اسوة اخلاق ملا احمد نراقی(ره) صفحة 434 مراجعه شود که در بیان معالجه مرض غیبت دوازده راه ذکر نموده است.

پیشگیری و درمان ریشه ای

الف) تقویت معرفت و شناخت به خدا و ایمان و اعتقادات است.

مهم ترین عاملی که در مبارزه با عوامل فساد و بیماری های معنوی و نفسانی مؤثر و کارساز است، عنصر ایمان است؛ تقویت ایمان به خدا و روز حساب، باعث خوف و خشیت، از عذاب شدید الهی، و اجتناب از همه گناهان و معاصی، پیدایش روح تواضع و تسلیم و تهذیب نفس و تزکیه و اعتلای روح می گردد.

تقویت ایمان به دو عامل بستگی دارد: یکی افزایش مستمر معرفت و شناخت خدا و صفات جمال و جلال او، و دوم: عمل به احکام الهی در همة عرصه های عبادی و غیر عبادی. رابطة ایمان و عمل،‌ رابطة تأثیر متقابل است. هرچه ایمان قوی تر، تعبّد و تقیّد به احکام الهی بیشتر،‌ و هر چه تعبّد افزایش یابد،‌ایمان قوی تر می شود.

ب) یاد خدا:

پیش از آغاز سخن، و قبل از انجام هر عملی، به یاد خدا بودن، و اندیشیدن که آیا سخنی که می خواهم بگویم، یا مطلبی که می خواهم بنویسم یا کاری که می خواهم انجام دهم، رضایت و فرمان خدا در آن است یا هوای نفس و روح انتقام جویی در آن دخیل است. امیر المؤمنین(ع) می فرماید: «ذکرُ الله دواء اعلال النفوس؛ ذکر خدا داروی بیماری دل ها است».[21]

ج) خود آگاهی، خویشتن شناسی و توجه به عیوب خویش:

پیامبر اکرم(ص) فرمود: «طوبی لمن شلغه عیبه عن عیوب النّاس؛[22] خوشا به حال کسی که عیب خودش او را از عیوب مردم باز دارد».

اگر کسی از عیوب خود آگاه شود، هرگز در صدد عیب جویی دیگران بر نمی آید. انسانی که خود را سراپا عیب و نقص می بیند، شرم دارد از این که دیگران را به خاطر همان عیوب سرزنش کند. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «بدترین مردم کسی است که عیب های مردم را دنبال کند و عیب خود را نبیند».[23] خداوند ما را از شرور نفس خویش حفظ کند.

منظور از دروغ مصلحت‏آمیز چیست؟ گفتن آن اشکالى دارد؟

 در روایات از دروغ چه شوخى و چه جدى به شدت مذمّت شده است.
دروغ باعث سلب اعتماد مردم به یکدیگر شده و جامعه دچار هرج و مرج روانى می شود و مفاسد بسیار دیگرى در آن وجود دارد
.
دروغ در اسلام بلکه تمامى ادیان الهى حرام است، ولى در مواردى که مصلحت دروغ گفتن بیشتر از مفسده آن باشد، دروغ حرام نیست، بلکه در برخى موارد واجب است. در این گونه موارد، دروغ، مصلحتآمیز نام گرفته است؛ از جمله موارد آن
:
1- اصلاح بین مردم؛ امام صادق(ع) فرمود: «انّ اللَّه أحبّ الکذب فى الإصلاح... و أبغض الکذب فى غیر الاصلاح؛(1) خداوند دروغ گفتن را در مورد اصلاح بین مردم دوست دارد
».
2- دفع شر ظالمان؛ امام صادق(ع) فرمود: «الکذب مذموم الاّ فى امرین: دفع شرالظلمه و اصلاح ذات البین؛ (3) کذب بد است مگر در دو مورد: با دروغ شر ظالمى را از خود یا از دیگران دفع کند، یا با دروغ بین دو نفر اصلاح ایجاد کند
».
3- دروغ گفتن در جنگ نیز اشکالى ندارد، چون جنگ فریب و شگرد است».(4
)
موارد بسیارى نیز وجود دارد که به عنوان دروغ مصلحتآمیز در بین مردم شناخته مىشود، اما در واقع چنین نیست، مثلاً کسى به خار مصلحت فردى خود اعمل از مالى یا حفظ آبروى خود و... دروغ مىگوید
.
پى نوشت ها
:
1. میزان الحکمة، عنوان 3466، حدیث 17474
.
2. همان، حدیث 17480
.
3. همان، حدیث 17476
.
4. همان، حدیث 17480
.