فرو بردن خشم یکى از فضائل اخلاقى است که محدود به زمان یا مکان یا فرد خاصى نیست و در همه شرایط به عنوان یک فضیلت به حساب مىآید. قرآن مجید یکى از اوصاف پرهیزکاران را «والکاظمین الغیظ» مىداند و این صفت را مقید به قید و وصفى نکرده است، یعنى در هر حال این صفت. پسندیده و قابل تحسین است
. این تصور باطلى است کسى فکر کند با خشمگین شدن مىتواند فردى را تنبیه و مجازات کند و یا خود را تخلیه نماید. امام على(ع) شنید که مردى به قنبر دشنام می گوید و قنبر براى جواب او خود را آماده کرده است. حضرت فرمود: «قنبر آرامش باش! دشنام گویى را با خوارى و بى اعتنایى واگذار که با این کار خدا را خشنود و شیطان را خشمگین مىسازى و دشمنت را کیفر مىدهى» سپس قسم یاد کرد که هرگز شخص با ایمان، پروردگار خود را از چیزى مانند حلم راضى نساخته و شیطان را از عملى مثل سکوت، خشمگین نکرده و احمق را همانند خاموشى مجازات ننموده است(2). البته حق دفاع براى همه کس محفوظ است.
اسلام ظلم پذیرى و تسلیم در برابر زورگویى را نمىپذیرد، ولى دفاع منحصر در خشمگین شدن نیست. با حفظ آرامش و فرو بردن خشم نیز مىتوان از خویش دفاع کرد. در محکمه دادگاه معمولاً از موکل خود با استدلال و برهان و اقامه دلیل دفاع مىکنند، بدون آن که پرخاش نمایند. بنابراین براى پیشگیرى از زورگویى یاجسارت بیشتر مىتوان از راههاى قانونى استفاده کرد،
اما انتقام جویى و ارضاى خشم که با کرامت نفس و شأن انسانى منافات دارد، روش انحرافى است که اسلام آن را تجویز نکرده است. امام على(ع) مىفرماید: «لا تفضحوا انفسکم تشفعوا غیظکم؛ براى آن که غضب خویش را شفا بخشید، خود را رسوا نکنید (۳)در یک مورد خشم پسندیده است و آن خشمى است که براى خدا باشد. امام علىعلیهالسلام یکى از امتیازات برتر ابوذر غفارى را خشم براى خدا مىداند و خطاب به او مىفرماید: «تو براى خداوند خشمگین شدى، پس تنها تکیه گاه و امید خویش را خدایى قرار ده که برایش به خشم آمدى»(4). هم چنین حضرت خشم آنان .که برابر فاسقان و گناهکاران به خشم آمدند و وظیفه نهى از منکر را فراموش نکردند و در برابر شبهات ساکت ننشستند، مى ستاید و کار آنان را بزرگ مى شمرد و مى فرماید: «کسى که فاسقان را دشمن دارد وبرای خداوند در غضب شود، خدا نیز در حمایت از او به خشم مى آید و در روز قیامت خشنودش مى کند.(5).
در حقیقت این خشم درجهاى از مراتب نهى از منکر و به منظور اصلاح امور و پیشگیرى از گناه انجام مىگیرد و هیچ گونه نفع شخصى و انگیزه نفسانى در آن نیست.
۱) آل عمران (3)، آیه134
2) سفینةالبحار، ج 1، ماده حلم، ص 300
3)غرر الحکم ج6 ص277
4)- نهج البلاغه، خطبه 130
5)همان، نامه 31.
آغازى روشن گر راه : خشم و غضب یکى از نعمت هاى بزرگ الهى است که با آن , دین و دنیاى انسان آبادمى گردد. بقاى اشخاص و نظام اجتماعى و تشکیل <مدینهء فاضله > و برقرارى عدالت اجتماعىِ فراگیر, نیازمند<خشم و غضب مقدس > و قداست آن در حدى است که باید گفت : دین که متصدى سامان دهى نظام زندگى مادى وتهذیب نفوس از رذایل اخلاقى براى نیل به کمال معنوى و وصول به انسانیت است , تا آدمى لباس <خلیفة اللّه > را برتن نماید, در حبّ و بغض خلاصه شده است .
امام باقر(ع)مى فرماید: <هل الدّین الاّ الحبّ و البغض ;(۱) آیا دین چیزى جز محبّت (به هم کیشان ) و خشم (بردشمنان ) است البته خشمى که انسان را از حد اعتدال خارج کند و به افراط یا تفریط بکشاند, زشت و مذموم است .
اگر کسى قوهء غضب را در جاى خویش به کار نبرد و جاى آن را با <محبّت > عوض کند و کوتاهى داشته باشد, به مفاسد و معایب اخلاقى بى شمارى مبتلا مى گردد. مانند ترس و زبونى , ضعف و سستى اراده , تنبلى و تن پرورى ,طمع و کم صبرى , ذلّت گرایى و زیر بار ظلم رفتن , بى غیرتى و کم همّتى .(۲) خداوند در مورد مؤمنان مى فرماید<اشدّاء على الکفّار, رحماء بینهم ;(۳) (محمد رسول اللّه است و کسانى که با او هستند) در برابر کفّار سرسخت و شدیدو در میان خود مهربانند>. این آیه اشاره دارد همان گونه که شدت و غضب در هر حال ناپسند نمى باشد, لطف ورحمت نیز در هر حال کمال نیست .
افراط و تجاوز از مرز اعتدال نیز از رذایل اخلاقى است و موجب مى گردد اختیار نفس از کف آدمى خارج گرددو از محور بصیرت و عقل و شرع دور شود. امام صادق(ع) مى فرماید: <غضب کلید هر شرّى است(4 )نبى اکرم (ص)مى فرماید: <غضب ایمان را فاسد مى کند, همانه طور که سرکه عسل را>.(۵)
.
پیش گیرى
باید دید منشأ پیدایش غضب چیست . آن را اصلاح کرد تا ریشه کنده نشود, بریدن ساقه و شاخه ها بى فایده است .
هر ناراحتى موجب شعله ورشدن آتش غضب نمى گردد, بلکه خشم آن گاه زبانه مى کشد که انسان خود راحریف طرف مقابل و شخص مغضوب ببیند و لااقل خود را با او متساوى و در یک مرتبه احساس کند, اما اگر از عمل و برخورد فرد قدرتمندى ناراحت گردد, اگر چه غم و حزن در قلب او پدیدار مى شود, اما چون از انتقام ناتوان است ,چاره اى ندارد جز این که غضب خود را فرو برد. این خشم به باطن بر مى گردد و عقدهء درونى ایجاد مى کند و به کینه تبدیل مى شود.(۶)
بنابراین چون فرد خشم آلود غالباً خود را در موضع قدرت و برترى و سلطه مى بیند, باید با عواملى که باعث تهییج غضب مى شود, پنجه در افکند و با عامل آن ها که <حبّ نفس > یا خویشتن خواهى مى باشد و مال دوستى وجاه طلبى و شهرت خواهى و تکبّر و عجب و... از ریشه هاى فرعى است , مبارزه کند و روحیه و حیات اعتدال و میانه روى به نفس بخشد. تا <حبّ نفس > ـ این لطف الهى ـ مَرْکَب انسان گردد و او را در جادهء <کرامت و عزّت > راه ببرد, نه این که سوار بر آدمى گردد و او را در لجن زار <غرور و خودپسندى > فرو ببرد. <غضب در وجود انسان مانند یک سگ شکارى است که نیازمند تأدیب است , تا حرکات و سکناتش با اشارهء صاحبش صورت گیرد, نه با میل خودش >.(۷)
عامل دیگرى که موجب مى شود انسان از نور <انسانیت > خارج گردد و به ظلمت عصبانیت وارد شود, <جهل وحماقت > است .
گاهى برخى جهّال دست به کارى خشن مى زنند, پرخاشگرى مى کنند, کار خود را نوعى شجاعت و شهامت وکمال و بزرگى مى دانند, از خود تعریف و توصیف ها مى کنند, در حالى که عصبانیت و خشم جهال ناشى از ضعف نفس , سستى ایمان , سالم نبودن روح و روان و خوف از دست رفتن لذّت ها و موقعیت هاى خویش است .(۸)
2 )درمان:
الف ) انسان از راه مراقبت و مواظبت بر احوال خویش , نباید بگذارد تنور و آتش غضب روشن گردد. هر کسى ازوضعیت و حالات خویش آگاه است و مى داند از چه حرف ها, کارها و برخوردهایى ناراحت و عصبانى مى شود.سعى کند در چنین صحنه هایى وارد نشود.
ب ) اگر وارد محیط تحریک کننده شد, به مجرد روشن شدن کبریت خشم , از آن محل خارج شود.
ج ) و اگر نمى تواند از آن محل خارج شود, تغییر وضعیت دهد; اگر نشسته است , بایستد یا به پشت بخوابد; اگرایستاده است , بنشیند, یا خود را به کارى مشغول نماید و یا به ذکر خدا بپردازد. مى تواند سر و صورت خویش را باآب سرد بشوید: اگر فردى که بر او غضب کرده اید, از خویشاوندان و ارحام شما باشد, نزدیک او بروید و او را درآغوش بگیرید. امام باقر(ع)مى فرماید: وقتى دو خویشاوند همدیگر را در آغوش گرفتند, آتش غضب فرو مى نشیند>.(۹)
پی نوشت ها:
)بحار الانوار ج65 ص63
2)امام خمینی چهل حدیث ص134
3)فتح(48)آیه29
4)شبر.اخلاق ص248
5)همان
6)همان ص252
7)همان ص33
8)امام خمینی .همان ص142
9)همان ص140