سیره اهل بیت(ع) در مورد خدمت رسانى به مردم را توضیح دهید.

.
یکى از ویژگى‏هاى مهم اهل بیت(ع) خدمت به بندگان خدا است. این خدمت رسانى در قالب‏هاى مختلف مانند تعلیم و هدایت، عمران و آبادانى، حمایت از محرومان و صدقه دادن، انفاق نمودن، و وقف نمودن زمین و... ظهور مى نمود. بر اساس خدمت رسانى اهل بیت0ع) بود که آیات متعددى در شأن اینان نازل شد.(1)
برخى ائمه(ع) موقوفاتى داشتند که جهت بهره‏گیرى مستمندان و نیازمندان جامعه و عام المنفعه بوده و آن را وقف مى کردند و یا با تأسیس مراکز خدمات رسانى و کمک‏هاى مالى، به مردم خدمت مى کردند. امام صادق(ع) فرمود: »هنگامى که پیامبر اکرم(ص) غنیمت‏ها را تقسیم کرد، سهم امام على(ع) یک قطعه زمین شد. حضرت در زمین خود چشمه‏اى جارى ساخت و نام این چشمه را »یَنُبع« گذاشت. شخصى خدمت على(ع) آمد تا جوشش چشمه را به حضرت مژده دهد، امیرالمؤمنان(ع) به او فرمود: باید به کسانى بشارت داد که از آن چشمه بهره‏مند خواهند شد، چرا که این وقف قطعى است براى حاجیان خانه خدا و رهگذران در راه خدا این چشمه فروخته نمى‏شود، بخشوده نمى‏شود و کسى نمى‏تواند آن را به ارث ببرد و هر کس آن را بفروش یا ببخشد، لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر او باد!«.(2)
یکى از شاخصه‏هاى مهم خدمت رسانى به مردم فقر زدایى است که سعى فراوان در این راه توسط ائمه(ع) شکل مى گرفت. آنان با ایثار، وجود و سخاوت خدمت مى کردند. ابن شهر آشوب مى نویسد: مردى به حضور امام حسن(ع) رسید و اظهار فقر کرد. امام حسن(ع) دستور داد مبلغ پنجاه هزار درهم و پانصد دینار به او دادند. آن شخص حمالى را خواست که پول‏ها را حمل کند. امام حسین(ع) پوستین خود را نیز به شخص داد و فرمود: این پوستین را در عوض کرایه به حمال بده.(3)
استاد شهید مطهرى مى نویسد: »سنّت دومى که در تمام اولاد على(ع) (از ائمه معصومین(ع)) دیده میشود، همدردى و همدلى با ضعفا، محرومان، بیچارگان و افتادگان است.
اصلاً »انسان« براى این‏ها یک ارزش دیگرى دارد. امام حسن(ع) را مى بینیم، امام حسین(ع) را مى بینیم، زین العابدین(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، امام کاظم(ع) و ائمه بعد از آن‏ها، در تاریخ هر کدام از این‏ها که مطالعه مى کنیم، مى بینیم اصلاً رسیدگى به احوال ضعفا و فقرا، برنامه این‏ها است. آن هم (به این صورت که) شخصاً رسیدگى بکنند، نه فقط دستور بدهند، یعنى نایب نپذیرند و آن را به دیگرى موکول نکنند...«.(4)
خدمت رسانى اهل بیت(ع) اختصاص به خدمت مادى نداشت، بلکه آن‏ها از نظر معنوى و فرهنگى نیز خدمت رسانى مى کردند. اهل بیت(ع) با بیان معارف دینى و پاسدارى از دین به حفاظت دین و هدایت مردم مى پرداختند؛ از سوى دیگر ائمه(ع) با بیان صدها هزار حدیث بزرگترین خدمت را نموده و با تشکیل حوزه‏هاى تعلیماتى و تربیت شاگردان نقش بنیادى در خدمت رسانى معنوى و فرهنگى داشته‏اند.
امام باقر(ع) فرمود: »برنامه کارى امیرمؤمنان على(ع) چنین بودکه آن حضرت نماز صبح را اقامه مى کرد و تا طلوع آفتاب پیوسته به تعقیبات نماز مشغول بود، آن گاه که آفتاب طلوع مى کرد؛ فقیران، بینوایان و سایر مردم نز حضرت جمع مى شدند و حضرت به آنان احکام دینى و آیات قرآن را تعلیم مى داد...«.(5)
اهل بیت(ع) نه تنها خود خدمت رسانى مى نمودند، بلکه دیگران را نیز به خدمت رسانى فراخوانده و نهضت خدمت رسانى را در جامعه نهادینه مى نمودند.
از این رو پیامبر اسلام(ص) رئیس یک قوم و ملت را خادم آنان خواند تا ارزش و جایگاه خدمت رسانى در حوزه تعلیماتى اسلام را به نمایش بگذارد: »سیّد القوم خادمهم«.(6)
همو فرمود: »هر کس سنگى را از راه مردم بردارد، براى آن حسنه و ثواب نوشته مى شود«.(7) همچنین پیامبر(ص) خطاب به على(ع) فرمود: »اگر خداوند به دست تو کسى را هدایت کند، براى تو از همه چیز که خورشید بر آن طولع و غروب کند، بهتر است«.(8)
امام على(ع) نه تنها خود خدمت رسانى مى کردند، که مدیران و استانداران خویش را به خدمت رسانى فرا مى خواند، چنان که مالک اشتر را به عمران و آبادانى مصر سفارش نموده(9) و طى نامه‏اى به »قثم بن عباس« استاندار مکه مى نویسد: »... در مصرف اموال عمومى که در دست تو جمع شده است، اندیشه کن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش و به نیازمندان و مستمندانى که سخت به کمک مالى تو احتیاج دارند برسان...«.(10)
.
پى نوشت‏ها:
1. بقره، آیه 274 و سوره دهر.
2. اصول کافى، ج 7، ص 54 - 55؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 232.
3. ستارگان درخشان، ج 4، ص 46.
4. سیرى در سیره ائمه اطهار، ص 183 - 184.
5. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 109.
6. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 326.
7. نهج الفصاحه، ح 3018.
8. ترجمه اصول کافى، ج 1، ص 42.
9. نهج البلاغه، نامه 53.
10. همان، نامه 67.

چگونه مى توان مردم دارى نمود ؟


منظور از <مردم دارى > چیست ؟ اگر منظور این است که چگونه مى توان رفتار کرد تا همهء مردم از آدم راضى وخشنود باشند و انسان محبوب دل همهء انسان ها گردد, باید گفت : چنین کارى و جلب دوستى طبقات مختلف وصاحبان ایده هاى متفاوت از کسى برمى آید که متظاهر و دروغگو باشد و با هر کس مطابق میلش بگوید وبنمایاند, ولى انسان هدف گراى خداپرست و فضیلت خواه تنها مى تواند انسان هاى حقیقت طلب و هم کیش خود را جلب کند. قرآن کریم , پیامبر اسلام را <رحمة للعالمین > معرفى مى کند, یعنى نسبت به خطرناک ترین دشمنانت نیز رحمت داشته باش و به آنان محبت کن , اما منظور قرآن این نیست که با هر کسى مطابق میل وخوشایند او عمل کنیم و طورى رفتار کنیم که خوشش بیاید و به سوى ما کشیده شود, محبت آن است که باحقیقت توأم باشد. محبت خیر رساندن است , گاهى خیر رساندن به شکلى است که علاقه و محبت طرف راجلب نمى کند. آن ها چون این محبت ها را با تمایلات خویش مخالف مى بینند, به جاى قدردانى دشمنى مى کنند.(۱)
اگر منظور وظیفه انسان در قبال کسانى است که احترام و تکریم آن ها موجب رضایت و خشنودى خدااست , باید بدانیم که <ره مردم دارى , محبت در مدار عقل و شرع است >. با مردم باید به تناسب سن , علم واندیشه , مذهب و مکتب , نیز میزان تعلق و ارتباط آنان با شما رفتار کنید و دیگرى عفو و گذشت در مقابل خطاهاى آنها. و پوشاندن عیب هاى آنها است .
به بیان دیگر: انسان در قبال اصناف و طبقات مختلف مردم , وظایف یکسان و همانندى ندارد. پدر و مادر,همسر و فرزندان , برادران و خواهران , اقوام و بستگان , دوستان و همسایگان , همسالان و کوچک ترها و بزرگ ترها, علما و اندیشمندان , مسلمانان و مؤمنان , غیر مسلمانان و کفار (به عنوان انسان ) همه از نظر اسلام داراى حقوقى متناسب موقعیت خود هستند (نه یکسان و همانند) و انسان در برابر هر یک از آنان وظایفى دارد, اماوظایف و حقوق شان برابر و یکسان نیست . محبت در مدار عقل و شرع نسبت به آنان این است که حقوق هریک از آنان شناخته شود و وظایف قانونى و اخلاقى را به نسبت به آنان داریم انجام دهیم .
پیش از بیان برخى از آداب و روش مردم دارى یا محبت در مدار عقل و شرع , به یک تذکر مهم توجه کنید:
محبت کلید اصلى <مردم دارى > است . از پیامبر اکرم (ص ) نقل شده که : <المرءمع من احب ّ; مرد (انسان ) باکسى است که به او محبت دارد>. (2 )امام صادق (ع ) فرمود: <الدین هو الحب و الحب هو الدین ; دین , دوستى ومحبت است و محبت همان دین است >. (3 )ولى مهم ترین مطلبى که لازم است در آن تأمل گردد, این است که بدانیم :
<مبدأ و مقصد> محبت چیست .
محبت چون نیاز فطرى بشر است ممدوح انسان غربى و شرقى , مادى و الهى است . اما از نظر اسلام محبت انسان به دیگرى باید مقدمهء یگانگى و اتحاد دو روح باشد و زمینه ساز محبت به محبوبى عالى تر و وصول به حقیقتى متعالى تر از افق اندیشهء انسان یعنى خدا گردد. در غیر این صورت , محبت نه تنها عامل پیوستگى ومردم دارى نیست , بلکه باعث قطع رابطه و پیدایش جنگ و درگیرى است . امام صادق (ع ) مى فرماید: <هر کس محبتش را در جاى نامناسبى قرار دهد, خود را در معرض جدایى و قطع پیوند و پیوستگى قرار داده است (۴)
راهکارهاى مردم دارى:

آن چه ذیلاً ذکر مى شود, وظایف اخلاقى با هدف مردم دارى است که یک مسلمان نسبت به دوستان ومؤمنان دارد. شناخت سایر وظایف و حقوق را باید در جاى خود جستجو کرد.
1- آن چه براى خود نمى پسندید, براى دیگران نیز مپسندید.
2- آن چه براى خود مى خواهید ,براى دیگران نیز طلب کنید.
3- سلام کردن
4- مصافحه کردن و دست دادن
5- معانقه و در آغوش گرفتن
6- خوش رویى و تبسم
7- خوش خویى و خوش زبانى
8- ابراز علاقه و اظهار محبت
9- تواضع و فروتنى
1- احترام و تکریم شخصیت دیگران , حتى هنگام صدا کردن و گفتن نام آنان
11- توجه کردن و گوش دادن به سخان آنان هنگام سخن گفتن .
12- احترام گذاشتن به نظریات و آرامى آنان
13- خوشبین بودن و نسبت به آنان سوءظن نداشتن
14- به زیارت شان رفتن و دید و بازدید کردن
15- ضیافت و مهمانى نمودن .
16- عیادت و احوال پرسى در هنگام بیمارى
17- همکارى در سختى ها و همدردى در مصیبت ها
18- به یاد آوردن و تقدیر نمودن از خدمات آنان , گرچه اندک باشد.
19- فراموش کردن خدمت و خوبى هاى خود در حق دیگران و ناچیزشمردن آن , اگر چه در انظار دیگران بزرگ باشد.
2- از خطا, قصور یا تقصیرات خود معذرت خواهى کردن و از خطاى آنان به راحتى گذشتن .
21- هدیه و سوغاتى دادن
22- نامه نگارى و پاسخ به نامهء آنان .

پى نوشت ها:
1- شهید مطهرى : جاذبه و دافعه على (ع ) ص 15- 14
2- میزان الحکمه , ج 2 ص 243            3 - همان , ص 215
4- بحارالانوار, ج 74 ص 183

چگونه مى توان قید این دنیا را زد و به خداوند منان نزدیک شد؟


دنیا و مال دنیا که محل و وسیلهء زندگى انسان است , وضعى معماگونه دارد, زیرا رسیدن یا نرسیدن به آن ,در زندگى آدمى و هستى و حالات او اثر دارد. اگر مال دنیا به دستش نیاید, مبتلا به فقر مى شود که همسایه ءنزدیک و دیوار به دیوار کفر است .
در نتیجهء فقر, انواع حالات دیگر از ناامیدى , اندوه و غم , احساس و سستى و خوارى , شک و تردید درعقاید, عجز و ورشکستگى در وى پدید مى آید و او را به اعمالى چون تکدى , طرارى , فریب , خیانت , حیله ودروغ و گاهى به اعمالى برخلاف مروت و عفت مى کشاند!
اگر همان دنیا به دستش بیاید و خود را موفق بداند, احساس بى نیازى مى کند; مغرور مى شود و طغیان مى ورزد! در آن صورت نیز انواع حالات روحى از تکبر و جاه طلبى , حق ناشناسى و بى اعتنایى و طمع فراوان ونارضایتى دائمى در وى پیدا مى شود و او را به انواع کارها از قبیل تعدى از حد خود, تجاوز به حقوق دیگران ,ظلم و ستم , فتنه گرى , فساد و عیاشى و فاسد نمودن زنان و مردان براى رسیدن به اهداف و مقاصد پلید خودمى کشاند1
بنابراین نه بهره مندى انسان از دنیا و آن چه در آن است , انسان را به خدا نزدیک مى کند و نه محرومیت ازآن , بلکه توجه نمودن و بها دادن به هر چیزى به اندازهء خودش و موقعیت و جایگاهش و به میزانى که درسعادت و خوشبختى دائمى انسان نقش دارد, باعث ارتقاى معنویت و تقرب به ذات احدیت مى گردد. درنتیجه در دنیاى پرهیاهوى <نفسانیت و هواپرستى > و در عصر <جاهلیت مدرن امروز که با هزاران ناراحتى عصبى و دغدغه هاى فکرى و روانى آمیخته است , او را فارغ البال مى گرداند, و به ساحل نجات و آزادى معنوى مى رساند و آرامش روحى و طمأنینه نفس را به او هدیه مى نماید. چه زیبا قرآن کریم حقایق ذکر شده را درعباراتى کوتاه و رسا بیان کرده است : <ان الانسان خلق هلوعاً, اذا مسه الشرّ جزوعاً و اذا مسه الخیر منوعاً, الاالمصلین 2
دنیا از منظر اندیشمندان و در معارف اسلامى دو جنبه دارد: ممدوح و مذموم . اگر با دید کشتزار و تبعى به دنیا نگریستیم (نه با نظر استقلالى ) و در اندیشه و عمل باور داشتیم و تصدیق نمودیم که در ماوراى دنیا,زندگانى جاویدى است که دنیا منزل یا گذرگاه و پلى براى رسیدن به آن جا پیش نیست و بدن ها مرکبى براى پیمودن این منزل است , قید دنیاى مذموم را زده ایم و به تعبیر امیرالمؤمنین (ع ) سه طلاقه اش کرده ایم و به دنیاى ممدوح دست یافته ایم .
دنیایى که على (ع ) در مدح آن مى فرماید: <همانا دنیا سراى صدق و راستى براى راستگویان و خانه تندرستى براى دنیا شناسان , و خانه بى نیازى براى توشه گیران , و خانهء پند, براى پندآموزان است .
دنیا سجدگاه دوستان و محبان خدا, نمازگاه فرشتگان الهى , فرودگاه وحى خدا, و جایگاه تجارت دوستان خدا است که در آن رحمت خدا را به دست آوردند, و بهشت را بسود بردند..3
اما اگر با دید استقلالى به آن نگریسته شود و آن را هدف و مقصد قرار دهد و لذات آن را سعادت حقیقى بپندارد, یا همانند هدف اصلى و سعادت حقیقى با آن معامله کند, اگر چه چنین عقیده اى نداشته باشد, به دنیاى مذموم دست یافته و خود را در چنگال آن گرفتار نموده است .
دنیایى که على (ع ) در مقایسه با آخرت مى فرماید: <ان الدنیا و الاخرة عدوان متفاوتان و سبیلان مختلفان ; دنیاو آخرت , دو دشمن متفاوت و دو راه جداى از یکدیگرند. کسى که دنیا پرست باشد و به آن عشق بورزد, به آخرت کینه ورزد و با آن دشمنى خواهد کرد. آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند, و روندهء به سوى آن دو,هرگاه به یکى نزدیک شود, از دیگرى دور مى گردد, و آن دو همواره به یکدیگر زیان رسانند>.4
در جاى دیگر مى فرمایند: <مردم در بازار دنیا دو دسته هستند: یک دسته خود را مى فروشند و پول فروختن خودشان را مى گیرند, و دستهء دیگر مردمى هستند که در دنیا خود را مى خرند و آزاد مى کنند5
آگاهى از حقیقت دنیا که سراى فانى است و هیچ چیز در آن برقرار نمى ماند و همه چیز آن بوى فنا و تغییرمى دهد و رنگ مجازى دارد, نیز آگاهى از آخرت که سراى باقى و جاودانى است و لذت و سرور و عذاب و همه چیز آن حقیقى و واقعى است , اولین قدم براى ترک دلبستگى به دنیا است .
جهت آگاهى بیشتر به کتاب چهل حدیث امام خمینى (ره ) از ص 120تا 129مراجعه شود.
پى نوشت ها:
1-  کتاب سخنرانى هاى مرحوم راشد در رادیو ایران , ج 5 از ص 161
2- به تفسیر و توضیح آیات 19تا 35سوره معارج رجوع شود.
3- نهج البلاغه , ترجمه فیض الاسلام , حکمت و کلمات قصار, 126
4- همان , قصار 1
5- همان , قصار 128