مهم ترین وظایف فرزندان در برابر والدین را توضیح دهید؟

 در آموزه های دینی استحکام نظام خانواده و رعایت حقوق دیگران از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ از این رو فرزندان نسبت به والدین وظایفی دارند که رعایت آن ها نقش بنیادی در استحکام نظام خانوادگی دارد. همان گونه که والدین نسبت به فرزندان وظایفی دارند.[1] که با انجام آن ها نقش اساسی در تربیت فرزندان و ایجاد جامعه ای ارزشی دارند. در این جا به برخی وظایف فرزندان نسبت به والدین اشاره می شود:

1) شناخت مقام والدین

یکی از وظایف فرزندان نسبت به والدین شناخت مقام و حق آنان است. در اسلام والدین جایگاه بس بلندی دارند تا آنجا که نگاه نمودن به والدین عبادت شمرده شده است. پیامبر(ص) فرمود :«... و النّظر الی الوالدین برأفة و رحمةٍ عبادةٌ؛[2] نگاه نمودن بر صورت والدین با مهربانی و لطف، عبادت است». از سوی دیگر در آیات[۳] و روایات[۴] به رعایت جایگاه بلند بدر و مادر سفارش شده است، چنانکه در روایتی آمده که «بهشت زیر پای مادران است».[۵] امام سجاد(ع) یکی از وظایف فرزندان نسبت به والدین را حق شناسی آنان دانست. امام سجاد(ع) فرمود: «و حق مادر این است که بدانی او تو را در جایی برداشته که کسی را بر نمی دارد. او از میوة دل خود به تو داده که کسی به دیگری نمی دهد. تو را به همة‌ اعضای خود نگهبانی کرده و باکی نداشته است که گرسنه ماند اما تو را سیر کند، و خود تشنه ماند و تو را سیراب کند، و برهنه باشد و تو را بپوشاند. خود در آفتاب باشد و تو را در سایه نگاه دارد و به خاطر تو بیداری کشد و تو را از گرما و سرما نگهدارد: پس جز به یاری خدا و توفیق او از عهدة سپاس مادر بر نخواهی آمد».۶]

2) احترام به والدین

در آموزه های دینی به احترام والدین سخت اهمیت داده شده است؛ تا آن جای که در آیات متعدد[۷] احترام به والدین در کنار توحید قرار گرفته[۸] و به فرزندان سفارش شده است که پدر و مادر فریاد نزنند: «... فلا تقل لهما أفٍّ و لا تنهر هما و قل لهما قولاً کریماً؛[۹] و بر آن ها فریاد مزن، و گفتار لطیف و سنجیدة بزرگوارانه به آن ها بگو».در آیة دیگر سفارش شده است که فرزندان در برابر والدین متواضع باشند: «بال‌های تواضع خویش را برایشان از محلت و لطف فرود آور، و بگو: پروردگارا، همان گونه که آن‌ها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمت شان قرار ده!».[۱۰]

در بعضی روایات به مصادیق، و نمودهایی از احترام اشاره شده است. از رسول‌خدا(ص) سوال شد: حق والد بر فرزند چیست؟ حضرت فرمود: «پدر و مادر را به اسم شان صدا نزند و در هنگام راه رفتن جلوتر از آن ها حرکت نکند و در هنگام نشستن در جلسه ای قبل از والدین ننشیند و اعمالی انجام ندهد که دیگران به خاطر اعمال فرزند، پدر و مادر را دشنام دهند».۱۱]

3) احسان به والدین

یکی از وظایف مهم فرزندان نسبت به والدین، احسان به آنان است، از این رو قرآن و روایات همگان را به احسان به والدین فرا خوانده و از آن به عنوان جهاد یاد کرده است.[۱۲]

در قرآن آمده است: «لا تعبدون إلاالله و بالوالدین احساناً؛[۱۳] جز خداوند یگانه پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید». نیز: «چیزی را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید».۱۴احسان به والدین بدان جهت اهمیت دارد که والدین در شکل گیری زندگی و تربیت فرزندان نقش بنیادی داشته و فرزندان مدیون زحمات طاقت فرسای والدین هستند.بر اساس ضرورت احسان به والدین است که بزرگان دین به والدین احترام گذاشته و به آنان احسان می کردند. مرحوم شیخ اعظم انصاری، مادرش را تا نزدیک حمام به دوش می گرفت و او را به زن حمامی سپرده، می ایستاد تا او را به خانه برگرداند. هر شب به دست بوسی مادر می آمد و صبح با اجازه او از خانه بیرون می رفت. شیخ انصاری به رغم آن که کار و تدریس بسیار داشت، ولی تمام نمازهای واجب عمر مادرش را قضا کرد.

4) اطاعت از والدین

یکی از وظایف مهم فرزندان نسبت به والدین اطاعت است. فرزندان وظیفه دارند که خواسته های مشروع والدین را بر آورند و از دستورهای آنان سرپیچی نکنند. حتی اگر پدر و مادر فرزند خویش از انجام عمل مستحبی نهی کنند،‌ فرزند نباید آن را انجام دهد. البته اگر اطاعت والدین موجب معصیت و نافرمانی خدا شود و یا با یکی از واجبات الهی تعارض پیدا کند، اطاعت آنان واجب نیست.[۱۵]

انجام ندادن وظایف نسبت به والدین، گاهی به عاق والدین شدن منجر می شود.علامه مجلسی در شرح کافی می گوید: عقوق والدین به این است که فرزند حرمت آن ها را رعایت نکند و بی ادبی نماید و آن ها را به سبب گفتاری یا رفتاری برنجاند و آزار و اذیت کند و در چیزهایی که عقلاً و شرعاً مانعی ندارد، نافرمانی نماید و این عقوق از گناهان کبیره است و دلیل بر حرمت آن، کتاب و سنت و اجماعِ خاصه و عامه است.[۱۶]

در برخی از روایات به آثار و پیامدهای عاق والدین تصریح شده است. پیامبر(ص) فرمود: «کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدای را به غضب در آورده است».[۱۷]

همو فرمود: «کسی که والدین خود را بیازارد، مرا اذیت کرده و کسی که مرا بیازاد، خدا را آزار داده و آزار کنندة خدا ملعون است».[۱۸]

در مورد ارتباط بین آزار و اذیت پدر و مادر و ناراحت کردن آن ها و قبول نشدن اعمال، امام صادق(ع) فرمود: «کسی که به پدر و مادرش از روی غیظ بنگرد و بر والدین ستم کرده باشد، خداوند نماز او را نمی پذیرد».[۱۹]

همچنین پیامبر(ص) فرمود: «عاق والدین هر عملی که می خواهد، به جا آورد، زیرا هرگز داخل بهشت نخواهد شد».[۲۰]

از این رو در آموزه های دینی حتی داخل شدن به بهشت مبتنی بر رعایت حقوق والدین شده است. البته در روایات این مسئله تنها در مورد عاق والدین نیامده، بلکه در مورد امور دیگر نیز آمده و این مسئله به جهت اهمیت بسیار آن موضوعات است، نه این که باعث خلود انسان در آتش دوزخ الهی شود. مسئلة نیکی نکردن که در سؤال آمده، با عاق والدین متفاوت است. شاید کسی نیکی نکند، ولی عاق والدین نشود. عاق والدین شدن معمولاً در زمانی است که فرزند ناحقی و اذیت و آزار بسیار در حق والدین کرده باشد؛ زیرا هر چه باشد والدین فرزندان خود را دوست دارند و به راحتی آن ها را مورد عاق قرار نمی دهند. در چنین صورتی و با این شخصیت، آن اعمال خوب که انجام داده، واقعاً ارزش ندارند و یا اصلاً عمل خوب نیستند. از سوی دیگر والدین باید وظایف خود در برابر فرزندان را انجام دهند،‌تا نسل نو دچار شکل نشوند.

پی نوشت ها:

 ۱)مکارم  الاخلاق ص۲۲۰

[۲] بحارالانوار، ج 74، ص 45.

[۳] اسراء (17) آیة 23؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 72 به بعد.

[۴] کافی، ج 2، ص 158.

[۵] گناهان کبیره، ج 1 – 2، ص 127.

[۶] جعفر شهیدی، زنگانی علی بن الحسین(ع)، ص 180.

[۷] بقره(2) آیة‌ 83 ؛ نسا (4) آیة 36؛ انعام (6) آیة 151.

[۸] تفسیر نمونه، ج 12، ص 78.

[۹] اسراء (17) آیة 23.

[۱۰] همان، آیة 24.

[۱۱] بحارالانوار، ج 71، ص 45.

[۱۲] کافی، ج 2، ص 158.

[۱۳] بقره (2) آیة 83.

[۱۴] انعام (6) آیة 151.

[۱۵] تفسیر نمونه، ج 12، ص 79.

[۱۶] گناهان کبیره، ج 1- 2، ص 120.

[۱۷] گناهان کبیره، ج 1- 2، ص 118.

[۱۸] مستدرک الوسایل، کتاب نکاح، باب 75.

[۱۹] گناهان کبیره، ج 1-2، ص 119.

[۲۰] مستدرک الوسایل، کتاب النکاح، باب 75.

پدر و مادر در فرزندان چه تأثیری دارند؟

 طبق قانون وراثت، فرزندان همان طوری که در مورد صفات ظاهری و ساختمان فیزیکی، از پدر و مادر و اَجداد ارث می برند، از خُلق و خو و صفات زشت و زیبا نیز متأثر می شوند. ژن ها تنها حامل صفات جسمانی نیستند، بلکه صفات اخلاقی نیز به فرزندان منتقل می شود. نخستین مدرسه، رحم مادر و صلب پدر است که زمینه را برای بروز صفات خوب یا ناپسند فرزندانشان فراهم می سازد.
در خانواده های پاک غالباً فرزندانی با فضیلت پرورش می یابند و بالعکس. بر این اساس، اسلام بر انتخاب همسر مناسب تأکید کرده و پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ببینید نطفة خودتان را در چه محلّی مستقر می کنید. از قانون وراثت غافل نباشید».(1) امام علی(ع) فرمود: «سجایای اخلاقی، دلیل پاکی وراثت و فضیلت ریشة خانوادگی است».(2) در جریان جنگ جمل که محمد حنفیه فرزند امام علی(ع) علمدار لشکر بود، از خود ضعف و ترس نشان داد و از پیشروی باز ماند، حضرت به ایشان فرمود: «این ترس را از مادرت به ارث برده ای».(3)
قرآن مجید در داستان حضرت نوح(ع) به همین مسئله اشاره کرد: «پروردگارا، روی زمین احدی از کافران را باقی مگذار، زیرا اگر از آنان کسی را بر جای گذاری، بندگانت را گمراه کرده و جز فرزندان بدکردار و کافر به بار نمی آورند».(4) این آیه نشان می دهد که صفات ناپسند پدران به فرزندان منتقل می شود. بر این اساس امام رضا(ع) در پاسخ به شخصی که از ازدواج با بد اخلاق پرسیده بود فرمود: «اگر بداخلاق است، با او ازدواج نکن».(5) امام صادق(ع) از امیرالمؤمنین(ع) روایت کرده که «از تزویج با زن احمق برحذر باشید که همنشینی با او بلا و فرزند حاصل از او موجب تباهی است».(6)
وراثت، فقط زمینه ساز صفات و روحیات مثبت و منفی در فرزندان است و تأثیر جبری غیر قابل تغییر ندارد. چه بسا انسان با تقویت اراده و تمرین و ریاضت، صفات ناپسند به جا مانده از پیشینیان را اصلاح کند و خود را به صفات پسندیده بیاراید، زیرا ارادة آدمی از عوامل تأثیر گذار دیگر قوی تر است. خداوند نیروی تهذیب و پالایش نفس را در نهاد همه قرار داده است تا بر اساس آن بتوانند بر عوامل درونی و بیرونی غلبه نمایند، از این رو مسئولیت از فرزندان ساقط نمی شود. اما از زاویة دیگر از آن جا که اولین مدرسه برای آموزش و پرورش کودک محیط خانواده است، بسیاری از زمینه های اخلاقی در آن جا رشد و نمو می کند. خمیر مایة شخصیت کودکان در کانون خانواده شکل می گیرد. به تعبیر «اتیارد» بنیانگذار روان شناسی بالینی، ذهن کودکان مانند صفحة سفیدی است که آمادة نگاشتن تجارب محیطی است که در آن زندگی می کنند.۷ امام علی(ع) پیش از این، بر موضوع فوق تأکید نموده و فرموده اند: «دل کودک همچون زمینی خالی است که هر بذری در آن پاشیده شود می پذیرد».(8)
«گزل» روان شناس شهیر گفته است: «کودک در 5 و 6 سالگی نسخه کوچک جوانی است که بعداً خواهد شد».(9) بچه ها در سن دبستان عمدتاً در مرحلة دیگر پیروی و همانند سازی هستند، یعنی از دیگران الگو می گیرند و نقش پذیری دارند.
پس پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقی فرزند اثر می گذارند: از طریق تکوین و تشریع. منظور از تکوین، صفاتی است که درون نطفه ثبت است و از طریق ناخودآگاه به فرزند منتقل می شود. منظور از تشریع، تعلیم و تربیتی است که آگاهانه انجام می گیرد و منشأ پرورش صفات خوب و بد می شود. البته هیچ کدام از این دو جبری نیست، ولی بدون شک زمینه ساز صفات و روحیات انسان ها است.(10)

پی نوشت ها:
1. محمد تقی فلسفی، کودک، ج 1، ص 65، به نقل از المستطرف، ج 2، ص 218.
2. غررالحکم، ج 3، ص 393.
3. محمد تقی فلسفی، همان، ص 65.
4. نوح (71) آیة 26.
5. بحارالانوار، ج 103، ص 235.
6. فروع کافی، ج 2، ص 13.
7. غلامعلی افروز، روان شناسی و تربیت کودکان و نوجوانان، ص 62.
8. نهج البلاغه، نامة 31.
9. غلامعلی افروز، همان، ص 31.
10. مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 165.

تقوا را توضیح دهید.؟

راغب می گوید: تقوا از ماده «وقایه» به معنی حفظ کردن چیزی در برابر آفات است. تقوا به معنی محفوظ داشتن روح و نفس است از آن چه بیم می رود و به آن زیان رساند؛ سپس به خوف و ترس نیز تقوا گفته شده است و در لسان شرع آن را به خویشتن داری در برابر گناه و محرّمات اطلاق می کنند و کمال آن به ترک بعضی از مباحات مشکوک است. [1] جمعی از مفسران حدیثی از بعضی صحابه نقل کرده اند که او در مقابل سؤال از حقیقت تقوا گفت: آیا هرگز از راه پرخاری گذشته اید؟ وقتی پاسخ مثبت شنید گفت: در آن حال چه می کردید؟ آیا دامان خود را جمع نکرده و کوشش برای نجات از خارها نداشته اید؟ این همان تقواست. [2] امام علی(ع) دربارة تقوا می فرماید: «گناهان همچون مرکب های سرکش است که گناهکاران بر آن ها سوار می شوند و لجامشان گسیخته می گردد و آنان را در قعر دوزخ سرنگون می سازد، اما تقوا مرکبی است راهوار و آرام که صاحبانش بر آن سوار می شوند. زمان آن ها را به دست می گیرند و تا قلب بهشت پیش می‌تازند».[3]
در جای دیگر حضرت می فرماید: «بدانید ای بندگان خدا که تقوا قلعه ای محکم و شکست ناپذیر است، اما فجور و گناه حصاری است سست و بی دفاع که اهلش را از آفات نجات نمی دهد و کسی که به آن پناهنده شود،‌ در امان نیست. بدانید انسان تنها به وسیلة تقوا از گزند گناه مصون می‌ماند».[4]
در جای دیگر حضرت می فرماید: «تقوا کلید درستی و توشة قیامت و آزادی از هر بندگی و نجات از هر تباهی است».[5]
استاد مطهری در شرح احادیث فوق می گوید: «تقوا مصونیت است، نه محدودیت.
قدر مشترک پناهگاه و زندان مانعیت است،‌ اما پناهگاه مانع خطرها است و زندان مانع بهره برداری از موهبت هاست. حضرت در برخی از کمات تصریح می کند که تقوا مایة اصلی آزادی ها است، یعنی نه تنها خود قید و بند و مانع آزادی نیست، بلکه منبع و منشأ همة آزادی ها است. تقوا به انسان آزادی معنوی می دهد، یعنی او را از اسارت و بندگی هوا و هوس آزاد می کند. رشتة آز و طمع و حسد و شهود و خشم را از گردنش بر می دارد و به این ترتیب ریشة بردگی های اجتماعی را از بین می برد.
مردمی که بنده و بردة پول و مقام و راحت طلبی نباشند، هرگز زیر بار اسارت ها و رقیّت های اجتماعی نمی روند».[6]
امام علی(ع) بین انسان و تقوا تعهدی متقابل در نظر گرفته و فرموده اند: «خواب خویش را به وسیلة تقوا به بیداری تبدیل کنید ... از تقوا صیانت کنید و خود را به وسیلة تقوا محفوظ بدارید».[7]
استاد مطهری می گوید: «تقوا نگهبان انسان است و انسان نگهبان تقوا و این دور محال نیست، بلکه دور جایز است. این نگهبانی متقابل از نوع نگهبانی انسان و جامعه است که انسان نگهبان جامه از دزدیدن و پاره شدن است و جامه نگهبان انسان از سرما و گرما است».[8] 
 پی نوشت ها:
        
[1] راغب اصفهانی، مفردات، ص 530.
[2] مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 1، ص 428.
[3] نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبة‌ 16.
[4] همان، خطبة 156.
[5] همان، خطبة 219.
[6] استاد مطهری،‌ سیری در نهج البلاغه، ص 207 و 208.
[7] نهج البلاغه، خطبة 231.
[8] استاد مطهری، سیری در نهج البلاغه، ص 209.