درباره ساده زیستى رهبر جامعه اسلامى قدرى توضیح دهید

.
 
یکى از ارزشهایى که در آموزههاى دینى بدان سفارش شده، ساده زیستى است، ولى التزام مدیران حکومتى - به ویژه رهبر جامعه اسلامى به آن - از اهمیّت ویژهاى برخوردار است.
عوامل زیر مى توانند فلسفه زهد رهبر جامعه اسلامى باشند:
1- همدردى با محرومان
در جامعهاى که مردم به دو گروه برخوردار و محروم تقسیم مى شوند، محرومان از دو جهت احساس رنج مى کنند: رنج ناشى از تهیدستى و رنج احساس عقب ماندگى در چنین اجتماعى، در درجه اوّل رهبر باید به گونهاى زندگى کند که محرومان جامعه احساس کنند رهبر همانند آنها زندگى مى کند. منش رهبر نوعى همدردى و مرهمى روى دل مجروح محرومان مى باشد؛ از این رو على(ع) زاهدانه زندگى نموده و همه رهبران را به ساده زیستى فرا خواند: »خداوند بر پیشوایان دادگر فرضى کرده است که زندگى خود را با طبقه ضعیف تطبیق دهند که رنج تهیدستى، مستمندان را ناراحت نکند«.(1) امام على(ع) در نامهاى به عثمان بن حنیف یکى از علل زهد گرایى خویش را ابراز همدردى با محرومان دانست: »چگونه ممکن است هواى نفس بر من غلبه کند و مرا به سوى انتخاب بهترین خوراکىها بکشاند، در صورتى که شاید در حجاز و یا یمامه افرادى یافت شوند که امید همین قرص نان را ندارند و دیر زمانى است که شکمشان سیر نشده است؟! ایا سزاوار است شب را با سیرى صبح کنم، در صورتى که در اطرافم شکمهاى گرسنه و جگرهاى سوزان قرار دارد؟!«.(2)
2- ایثار:
یکى از فلسفههاى زهد ایثار است، بدین معنا که زاهد از آن جهت ساده و بى تکلّف زندگى مى کند که دیگران را به آسایش برساند، زیرا قلب حساس و دلِ درد آشناى او آن گاه به نعمتهاى جهان دست مى یازد که انسان نیازمندى نباشد.(3)
رهبر جامعه اسلامى باید ایثار نموده و امت را بر خود مقدّم داشته و رنجها را تحمّل کند تا دیگران در رفاه باشند، مضافاً بر این که ساده زیستى او موجب مى شود مردم به ساده زیستى عادت کرده و فرهنگ ایثار در جامعه نهادینه شود.
ساده زیستى رهبر در تعیین سیاستهاى کلان نظام اسلامى و حمایت از محرومان بیشتر ظهور مى کند. اگر رهبر جامعه طعم تلخ فقر را نچشیده باشد، رنج و مشکلات فقیران و پابرهنگان جامعه را درک نکرده و نمىداند اینان چگونه با مشکلات دست و پنجه نرم مى کنند. اما ساده زیستى او موجب مى شود سیاست فقر زدایى را پیگیرى نموده و به حمایت از محرومان بپردازد. امام على(ع) یکى از علل زهد گرایى خویش را حمایت از محرومان دانسته و مدیران حکومتى خویش را به فقر زدایى فرا خوانده(4) و آن دسته از مدیران خود را که ساده زیستى را رعایت نمىکردند، نکوهش نموده است.(5)
ج - مبارزه با دنیا گرایى:
تاریخ شاهد جنایات و ستمهاى فراوانى برخى از رهبران جامعه بوده بى تردید یکى از علل مهم آن دنیا گرایى و حُبّ ریاست است: امام صادق(ع) فرمود: »رأس کلّ خطئة حبّ الدنیا؛(6) سرچشمه هر لغزش و خطایى دوستى دنیا است«.
برخى از رهبران بعد از رسیدن به قدرت، همه خوبىها را در لذت دنیوى و قدرت گرایى جستجو نموده و اسیر قید و بندهاى دنیا مى شوند و از هیچ جنایتى دریغ نمىکنند!
یکى از عوامل مهم بازدارنده از دنیا گرایى، ساده زیستى است. رهبر جامعه اسلامى با رعایت آن مى تواند با دنیا گرایى مبارزه نموده و همه خوبىها را در لذت معنوى و خدمت به بندگان خدا و دورى از تجمل جستجو نماید. مبارزه با دنیا گرایى حاکمیت عدالت را در پى داشته و از جنایات جلوگیرى مى نماید.
در آموزههاى دینى به این عنصر بسیار سفارش شده که رهبر جامعه اسلامى به عنوان الگوى جامعه، پاى بندى بیشترى به آن داشته باشد.
امام على(ع) مصداق بارز ساده زیستى بوده و یکى از پرشکوهترین مظاهر جمال و جلال انسانیت را به نمایش گذاشت. امام راحل(س) نیز ساده زیست و همه مدیران حکومتى را به ساده زیستى فرا خواند. ساده زیستى این دو رهبر الهى ریشه در آموزههاى اسلامى دارد و نشان مى دهد که یکى از بایستههاى منش رهبر جامعه اسلامى، زهد گرایى است.
کوتاه سخن: امام و رهبر جامعه چون بالاترین مسئولیت را بر عهده دارد و به تبع آن از بالاترین نقش الگویى در جامعه بهرهمند است، براى موفقیتش در هدایت امت به سوى رستگارى و قناعت زیستى و پرهیز از تجملات زندگى مى بایست بهترین الگوى ساده زیستى باشد. اگر جز این باشد، نمىتواند در اهداف الهى خود موفق باشد. به قول معروف: رطب خورده منع رطب کى کند؟!
پى نوشتها:
1. نهج البلاغه، خطبه 207؛ سیرى در نهج البلاغه، ص 227.
2. نهج البلاغه، نامه 45؛ فرهنگ آفتاب، ج 6، ص 303.
3. سیرى در نهج البلاغه، ص 223.
4. نهج البلاغه، نامه 53.
5. همان، نامه 45.
6. سفینة البحار، ج 1، ص 361

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد