راه کنترل خشم و غضب کدام است؟

آغازى روشن گر راه : خشم و غضب یکى از نعمت هاى بزرگ الهى است که با آن , دین و دنیاى انسان آبادمى گردد. بقاى اشخاص و نظام اجتماعى و تشکیل <مدینهء فاضله > و برقرارى عدالت اجتماعىِ فراگیر, نیازمند<خشم و غضب مقدس > و قداست آن در حدى است که باید گفت : دین که متصدى سامان دهى نظام زندگى مادى وتهذیب نفوس از رذایل اخلاقى براى نیل به کمال معنوى و وصول به انسانیت است , تا آدمى لباس <خلیفة اللّه > را برتن نماید, در حبّ و بغض خلاصه شده است .
امام باقر(ع)مى فرماید: <هل الدّین الاّ الحبّ و البغض ;(۱) آیا دین چیزى جز محبّت (به هم کیشان ) و خشم (بردشمنان ) است البته خشمى که انسان را از حد اعتدال خارج کند و به افراط یا تفریط بکشاند, زشت و مذموم است .
اگر کسى قوهء غضب را در جاى خویش به کار نبرد و جاى آن را با <محبّت > عوض کند و کوتاهى داشته باشد, به مفاسد و معایب اخلاقى بى شمارى مبتلا مى گردد. مانند ترس و زبونى , ضعف و سستى اراده , تنبلى و تن پرورى ,طمع و کم صبرى , ذلّت گرایى و زیر بار ظلم رفتن , بى غیرتى و کم همّتى .(۲) خداوند در مورد مؤمنان مى فرماید<اشدّاء على الکفّار, رحماء بینهم ;(۳) (محمد رسول اللّه است و کسانى که با او هستند) در برابر کفّار سرسخت و شدیدو در میان خود مهربانند>. این آیه اشاره دارد همان گونه که شدت و غضب در هر حال ناپسند نمى باشد, لطف ورحمت نیز در هر حال کمال نیست .
افراط و تجاوز از مرز اعتدال نیز از رذایل اخلاقى است و موجب مى گردد اختیار نفس از کف آدمى خارج گرددو از محور بصیرت و عقل و شرع دور شود. امام صادق(ع) مى فرماید: <غضب کلید هر شرّى است(4 )نبى اکرم (ص)مى فرماید: <غضب ایمان را فاسد مى کند, همانه طور که سرکه عسل را>.(۵)
.
پیش گیرى
باید دید منشأ پیدایش غضب چیست . آن را اصلاح کرد تا ریشه کنده نشود, بریدن ساقه و شاخه ها بى فایده است .
هر ناراحتى موجب شعله ورشدن آتش غضب نمى گردد, بلکه خشم آن گاه زبانه مى کشد که انسان خود راحریف طرف مقابل و شخص مغضوب ببیند و لااقل خود را با او متساوى و در یک مرتبه احساس کند, اما اگر از عمل و برخورد فرد قدرتمندى ناراحت گردد, اگر چه غم و حزن در قلب او پدیدار مى شود, اما چون از انتقام ناتوان است ,چاره اى ندارد جز این که غضب خود را فرو برد. این خشم به باطن بر مى گردد و عقدهء درونى ایجاد مى کند و به کینه تبدیل مى شود.(۶)

بنابراین چون فرد خشم آلود غالباً خود را در موضع قدرت و برترى و سلطه مى بیند, باید با عواملى که باعث تهییج غضب مى شود, پنجه در افکند و با عامل آن ها که <حبّ نفس > یا خویشتن خواهى مى باشد و مال دوستى وجاه طلبى و شهرت خواهى و تکبّر و عجب و... از ریشه هاى فرعى است , مبارزه کند و روحیه و حیات اعتدال و میانه روى به نفس بخشد. تا <حبّ نفس > ـ این لطف الهى ـ مَرْکَب انسان گردد و او را در جادهء <کرامت و عزّت > راه ببرد, نه این که سوار بر آدمى گردد و او را در لجن زار <غرور و خودپسندى > فرو ببرد. <غضب در وجود انسان مانند یک سگ شکارى است که نیازمند تأدیب است , تا حرکات و سکناتش با اشارهء صاحبش صورت گیرد, نه با میل خودش >.(۷)
عامل دیگرى که موجب مى شود انسان از نور <انسانیت > خارج گردد و به ظلمت عصبانیت وارد شود, <جهل وحماقت > است .
گاهى برخى جهّال دست به کارى خشن مى زنند, پرخاشگرى مى کنند, کار خود را نوعى شجاعت و شهامت وکمال و بزرگى مى دانند, از خود تعریف و توصیف ها مى کنند, در حالى که عصبانیت و خشم جهال ناشى از ضعف نفس , سستى ایمان , سالم نبودن روح و روان و خوف از دست رفتن لذّت ها و موقعیت هاى خویش است .(۸)
2 )درمان:
الف ) انسان از راه مراقبت و مواظبت بر احوال خویش , نباید بگذارد تنور و آتش غضب روشن گردد. هر کسى ازوضعیت و حالات خویش آگاه است و مى داند از چه حرف ها, کارها و برخوردهایى ناراحت و عصبانى مى شود.سعى کند در چنین صحنه هایى وارد نشود.
ب ) اگر وارد محیط تحریک کننده شد, به مجرد روشن شدن کبریت خشم , از آن محل خارج شود.
ج ) و اگر نمى تواند از آن محل خارج شود, تغییر وضعیت دهد; اگر نشسته است , بایستد یا به پشت بخوابد; اگرایستاده است , بنشیند, یا خود را به کارى مشغول نماید و یا به ذکر خدا بپردازد. مى تواند سر و صورت خویش را باآب سرد بشوید: اگر فردى که بر او غضب کرده اید, از خویشاوندان و ارحام شما باشد, نزدیک او بروید و او را درآغوش بگیرید. امام باقر(ع)مى فرماید: وقتى دو خویشاوند همدیگر را در آغوش گرفتند, آتش غضب فرو مى نشیند>.(۹)

پی نوشت ها:

)بحار الانوار ج65 ص63

2)امام خمینی چهل حدیث ص134

3)فتح(48)آیه29

4)شبر.اخلاق ص248

5)همان

6)همان ص252

7)همان ص33

8)امام خمینی .همان ص142

9)همان ص140

آثار و فلسفه نماز و عبادت چیست؟

 پى بردن به تمام آثار و فلسفه نماز و عبادت شاید در توان بشر عادى نباشد، در آیات قرآن و از طریق پیامبر و پیشوایان دینى نیز تنها بخشى از آثار و حکمت‏هاى نماز و عبادت بیان شده است.
با توجه به آیات و روایات در این زمینه، برخى از آثار و حکمت‏ها چنین است:
1 - قرب معنوى :
یکى از آثار بسیار مهم نماز قرب به خداوند است. این اثر روح عبادت و نماز را تشکیل مى‏دهد و یکى از آیات قرآن هدف آفرینش انسان عبادت بیان شده است (1) که حکایت گر بعد معنوى نماز و اهمیت آن است، امام على(ع) فرمود: «الصلوة قربان لکل تقى (2)، نماز وسیله تقرب هر پرهیز کارى به خداوند است». در برخى از روایات از نماز به عنوان معراج مؤمن یاد شده که اشاره به آثار معنوى آن مى‏باشد.
2 - یاد خدا و آرامش روانى :
در قرآن آمده است: «اقم الصلوة لذکرى(3)، نماز را بر پا دار تا به یاد من باشى».
یکى از نویسندگان در تفسیر این آیه مى‏نویسد: «روح واساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز همان یاد خدا است. همان «ذکر اللَّه» است که در آیه فوق به عنوان برترین نتیجه بیان شده است»(4) ذکر و یاد خداوند نقش تعیین کننده در آرامش روانى دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به انسان‏هاى نماز گذار آرامش مى‏دهد، «ألا بذکر اللَّه تطمئن القلوب(5)، آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان است».
3 - عامل باز دارنده از گناه :
یکى از آثار مهم نماز جلوگیر از گناه است: «إنّ الصلوة تنهى عن الفحشا و المنکر»(6). طبیعت نماز از آن جا که انسان را به یاد خدا نیرومندترین عامل بازدارنده یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مى‏اندازد، داراى اثر بازدارندگى از فحشا و منکر است. انسان که به نماز مى‏ایستد و تکبیر مى‏گوید، خدا را از همه چیز بالاتر مى‏شمرد... بدون شک در قلب و روح چنین انسانى، جنبشى به سوى حق و حرکت به سوى پاکى و جهشى به سوى تقوا پیدا مى‏شود...»(7)
4 - گناه زدایى :
یکى از آثار بسیار مهم نماز گناه زدایى است. نماز وسیله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است(8). پیامبر(ص) از یاران خود سؤال کرد: اگر بر در خانه یکى از شما نهرى از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهید، آیا چیزى از آلودگى و کثافت در بدن او مى‏ماند؟ در پاسخ عرض کردند،نه. حضرت فرمود: نماز درست هماننداین آب جارى است. هر زمان که انساننماز مى‏خواند، گناهانى که در میان دو نماز انجام شده است، از بین مى‏رود.»(9)
5 - غفلت زدایى‏:
بزرگ‏ترین مصیبت براى رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کند. و غرق در زندگى مادى و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام مى‏شود، مرتباً به انسان اخطار مى‏کند و هشدار مى‏دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان مى‏سازد... و این نعمت بزرگى است که انسان وسیله‏اى در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید.(10)
6 - تکبر زدایى‏:
یکى از عوامل مهم تکبر زدایى نماز است، زیرا انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانى بر خاک در برابر خدا مى‏گذارد و خود را ذره کوچکى در برابر عظمت او مى‏بیند، از این رو پرده‏هاى غرور و خودخواهى را کنار مى‏زند. از این رو على(ع) بعد از بیان فلسفه عبادت، یکى از آثار v تکبر زدایى بیان نمود: «خداوند ایمان را براى پاکسازى انسان هااز شرک واجب کرده است و نماز را براى پاکسازى از کبر»(11).
7 - عامل پرورش فضائل اخلاقى :
نماز روح اخلاص و خداباورى را در انسان افزایش مى‏دهد و نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقى است، انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون مى‏برد و به ملکوت آسمان‏ها دعوت مى‏کند و با فرشتگان همصدا مى‏شود و خدا را درهمه حال حاضر و ناظر مى‏داند.
8 - همگرایى :
علاوه بر آثار مذکور که معمولاً آثار خودى نماز محسوب مى‏شودند، یکى از آثار مهم اجتماعى و سیاسى نماز، همگرایى است، برگزارى نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمایش مى‏گذارد زیرا مسلمانان با صفوف فشرده در کنار هم قرار گرفته و با اوضاع سیاسى و اجتماعى جهان آگاهى پیدا مى‏کنند. خطیب جمعه با بیان احکام و طرح مسایل سیاسى و اجتماعى به نمازگزاران رشد سیاسى مى‏دهد شاید به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است که در آموزه‏هاى دینى به این دو فریضه اهمیت خاصى داده شده است.(12) پیامبر اسلام(ص) فرمود: «خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده است هر کس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روى استخفاف یا انکار ترک کند، خداوند او را پریشان مى‏کند و به کار او برکت نمى‏دهد. بدانید نماز او قبول نمى‏شود، بدانید زکات او قبول نمى‏شود، بدانید حج او قبول نمى‏شود،..، تا از این کار توبه کند...»(13).
9 - نفى طاغوت و ایستاگى در مقابل ستم‏:
انسانى که فقط خداوند را عبادت نماید در مقابل او سر تعظیم و تسلیم فرود آورد، هر چه غیر خداوند است، براى او حقیر و کوچک مى‏شود و کسى نمى‏تواند با ظلم و ستم بر او چیره شود. و در مقابل گردنکشان و ظالمان سر تسلیم فرود نمى‏آورد و با طاغوت کنار نمى‏آید. خداوند این مسئله را یکى از اهداف بعثت پیامبر(ص) دانسته است: «و در میان هر امتى، پیامبرى را مبعوث کردیم تا خداوند را عبادت نمایید و از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهیز کنید.(14)
پى نوشت‏ها:
1 - ذاریات(51)، آیه 56.
2 - نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله 136، با اقتباس از: تفسیر نمونه، ج 16، ص 292.
3 - طه(20)، آیه 14.
4 - تفسیر نمونه، ج 16، ص 289.
5 - رعد(13)، آیه 28.
6 - عنکبوت (29)، آیه 45.
7 - تفسیر نمونه، ج 16، ص 284.
8 - همان، ص 290.
9 - وسایل الشیعه، ج 3، ص 7.
10 - تفسیر نمونه، ج 16، ص 290 - 291.
11 - نهج البلاغه، کلمات قصار 252.
12 - جمعه (62) آیه‏ى 9، تفسیر نمونه، ج 24، ص 125 به بعد.
13 - وسایل الشیعه، ج 5، ص 7.
14 - نحل (16)، آیه 36.

چه کنیم تا دچار وسوسه شیطان نشویم؟

 براى مقابله با وساوس شیطانى، ابتدا باید دشمن را مهار کرد و سپس او را به عقب راند و در گام‏هاى نهایى او را به اسارت کشید. در این جهت سیاست‏هاى اصولى در مبارزه با وساوس شیطانى عبارتند از:
1- نگهبانى و مراقبت: شیطان با جان ما سر و کار دارد. از این رو باید از آن حراست کنیم. راه مراقبت عبارتند از:
الف) تقوا پیشگى: قرآن مجید تقوا را لباسى بر اندام جان آدمى مى داند که آن را به خوبى مى پوشاند و حفظ مى کند: «لباس التّقوى ذلک خیر؛ بهترین جامه تقوا است».(1) امام على(ع) تقوا را دژى نفوذ ناپذیر مى داند که رخنه‏اى در آن ممکن نیست.(2)
ب) کنترل ورود و خروج: زبان، چشم، گوش، فکر و همه اعضا و جوارح، درهاى ورودى به قلب اند. پس باید این‏ها را کنترل کرد.
ج) محاسبه: بعد از کنترل نوبت به محاسبه مى رسد، یعنى براى جبران ضعف‏ها و برنامه ریزى براى آینده ارزیابى لازم است.
2- واکنش مناسب: در برابر هر وسوسه‏اى باید واکنش مناسب صورت گیرد.
پیامبر اکرم(ص) مى فرماید: «دشمنان تو از جن، ابلیس و سپاهیان او است. پس اگر نزد تو آمد و گفت: فرزند مُرد، به خود بگو: زندگان براى مردن آفریده شده‏اند. اگر آمد و گفت: مال تو از دست رفت، بگو: ستایش خداى را که مى دهد و مى گیرد و زکات را از من برد. اگر آمد و گفت: مردم به تو ستم مى کنند، ولى تو ستم نمى کنى بگو: روز قیامت آنان که ستم کردند گرفتارند. اگر آمد و گفت چه قدر نیکى مى کنى، بگو: گناهان من بیش از نیکى‏هاى من است. اگر آمد و گفت: چه قدر نماز مى گزارى بگو: غفلت من از نمازهایم بیشتر است. اگر آمد و گفت: چه قدر بخشش مى کنى، بگو آن قدر که مى گیرم از آن چه مى بخشم زیادتر است. اگر گفت: چه قدر به تو ستم مى کنند بگو: من بیشتر ستم کرده‏ام. اگر گفت: چه قدر براى خدا کار مى کنى، بگو: چه بسیار معصیت‏ها کرده‏ام».(3)
3- استعاذه: در برابر هجوم وسوسه‏هاى شیطان، لازم است به پناهگاهى مطمئن پناه ببرید و آن توجه به خدا و یاد او است. قرآن مجید مى فرماید: «اگر از شیطان وسوسه‏اى به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنواى دانا است».(4)
4- مجهز شدن به تجهیزات: در برابر تهاجم وسیع شیطان، باید در میدان کارزار، همواره مسلح باشیم. برخى از تجهیزات در حدیث پیامبر اکرم(ص) مطرح شده است. حضرت مى فرماید: «آیا شما را آگاه کنم بر کارى که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله مى گیرد، به اندازه فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آرى. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه مى کند و صدقه، کمرش را مى شکند. دوستى براى خدا و کمک براى عمل صالح، پشت او را قطع مى کند و استغفار، بند دلش را مى برد».(5)
5- آشنایى با دام‏هاى شیطان: براى رهایى از وساوس شیطانى باید مواظب دام‏هاى او بود. یکى از دام‏هاى خطرناک شیطانى، محبت به دنیا است.
امام على(ع) مى فرماید: «از دنیا حذر کن، زیرا دام شیطان و جایگاه فساد ایمان است».(6)
دام دیگر که از مهم‏ترین ابزار کار شیطان به شمار مى رود، هواپرستى است، زیرا تا پایگاهى درون انسان وجود نداشته باشد، شیطان قدرت بر وسوسه گرى ندارد. شیطان خواسته‏هاى نفسانى انسان را تأیید مى کند. قرآن مجید مى فرماید: «تو هرگز بر بندگان من تسلط نخواهى یافت مگر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند».(7)
بنده خدا تابع هوا و هوس نیست و خواست خدا را مقدّمى دارد.
یکى دیگر از دام‏هاى شیطان، زنان و غضب است. امام على(ع) مى فرماید: «براى شیطان کمندى بزرگ‏تر از خشم و زنان نیست».منظور از این سخن، زیر سؤال بردن شخصیت زن نیست، بلکه منظور آن است که از طریق اختلاط با زن و ارتباط نامشروع با وى، و جذابیتى که جنس مخالف دارد، شیطان مردم را مى فریبد، همان گونه که از طریق مال و زینت دنیا که ذاتاً بد نیستند، وارد مى شود.
برخى از امور دیگر نیز در مخالفت با وسوسه‏هاى شیطان مؤثر است:
1- انجام یک سرى مستحبات مثلاً همیشه با وضو بودن و زبان را به ذکر مخصوصاً «لا حول و لا قوة الاّ باللَّه العلى العظیم» عادت دادن.
نیز خواندن قرآن در اوقات مختلف.
2- خود را از بیکارى، تنهایى و عوامل وسوسه‏انگیز دور داشتن.
3- ذهن را همواره به امور شریف متوجه ساختن و عادت دادن.
4- مطالعه و تفکر پیوسته پیرامون خدا و قیامت.
5- به طور منظم مثلاً هفتگى به زیارت اهل قبور رفتن و نسبت به عاقبت خود و احوال پس از مرگ اندیشیدن.
 
پى نوشت‏ها:
1. اعراف (7) آیه 26.
2. نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 157.
3. سفینة البحار، ج 1، ص 100.
4. اعراف (7) آیه 200.
5. سفینة البحار، ج 2، ص 64.
6. غرر الحکم، ج 1، ص 156.
7. حجر ( ) آیه 42.