اگر ریا به فکر آدم بیاید آیا باعث بطلان عمل مى گردد؟

 رسوخ ریا در فکر و عقیده و دل آدمى، چنان ظریف و مخفى است که در روایت آمده است: »ریا که شعبه‏اى از شرک است، مخفى‏تر از حرکت مورچه‏اى روى سنگى سیاه در شب ظلمانى و تاریک مى باشد«، لیکن یکى از امراض قلبى، وسوسه‏هاى شیطانى است که ریا نیست، ولى انسان فکر مى کند ریا صورت گرفت است.
ابلیس خبیث براى آنکه انسان را از انجام برخى عبادات و اعمال واجب به خصوص مستحبى محروم کند، یا به فعل معصیتى وادار نماید، با طرح صورت هایى شبیه ریا، شخص را به شک و تردید مى اندازد و با اصرار و تقویت آن، فرد را از انجام کار خوب منصرف مى کند.
براى محروم نمودن فرد از فیض نماز اوّل وقت، یا جماعت و اقامه آن در مسجد، و یا نماز شب، وسوسه مى کند که این کارها را براى خودنمایى و شهرت‏طلبى انجام مى دهى، در حالى که شخص در عمق جان خود، چنین عقیده‏اى ندارد. براى آن که فرد را از تقیّد به دین و رعایت نمودن حریم واجبات و محرّمات منصرف کند، در خاطرش مى اندازد که کار شما براى ریا، خودنمایى، خودشیرینى، مقدس مأبى و نظایر آن است، در حالى که واقعاً چنین نیست. همه این‏ها از مکرها و دام‏هاى شیطان است.
هیچ یک از این امور ریا نیست. براى شکستن شیطان و بى اثر کردن مکر او و منصرف کردن وى از ادامه وسوسه باید هر فعل یا کیفیت عملى را که انجام آن موجب ناراحتى شیطان مى شود، بیشتر انجام داد، تا از این مرحله نفسانى عبور کرد.
یکى از علماى اخلاق مى فرمایند: »یکى از اقسام ریا، ترک عمل از ترس گرفتار شدن به ریا است. کسى که چنین عملى انجام مى دهد، کارشیطان را آسان کرده و او را از افساد (و وسوسه کردن) بى نیاز نموده است«.(1)
بهترین راه براى مقابله آن است که اصلاً فکر ریا بودن یا نبودن را در این امور کنار گذاشت و اصلاً بهترین راه براى مقابله با آن است که اصلاً فکر ریا بودن یا نبودن را در این امور کنار گذاشت و اصلاً در مورد نظر دیگران در مورد اعمال فکر نکرد.
علایم و شرایط ریا و ریاکار:
امیر المؤمنین(ع) فرمود: »ریاکار سه نشانه دارد: اگر مردم او را ببیند، سر حال و با نشاط مى‏شود اما هنگامى که به تنهایى عبادت مى کند، کسالت او را فرا مى گیرد و دوست دارد در تمام کارهایش مردم از او تعریف و تمجید کنند«.(2)
البته هر یک از نشانه‏هاى ذکر شده، به حالات و نیّت انسان بستگى دارد. وقتى انسان جمعى از اهل ایمان را مشاهده مى کند که با رغبت تمام و خضوع و خشوع مشغول عبادت خدا هستند، یا در دعاى کمیل، ندبه و مراسم دیگرى چون شب‏هاى احیا شرکت مى کند، حال توبه و انابه و خوف و خشیت دیگران را مى بیند، طبیعى است که در نفس او تأثیر مى گذارد و موجب رغبت و شوق در عبادت مى شود. این حالت ریا نخواهد بود، بلکه هیجان رغبت و زوال غفلت خواهد بود. شیطان در امثال این مواقع درصدد وسوسه مى آید و در دل آدمى مى اندازد که معلوم است: عبادت تو به جهت ریا است، پس ترک آن بهتر است. این چنین جمله هایى از مکرهاى شیطان است!(3)
هر نشاط و سرور در عبادت ریا نیست، بلکه خوشحالى داراى اقسامى است که فقط بعضى ریا و مذموم است،(4) مثل آن که خوشحالى او به خاطر آن است که مردم او را دیده‏اند، نه این که خداوند به او چنین توفیقى داده است.
مردى به پیامبر عرض کرد: عملم را پنهان مى کنم و دوست ندارم کسى از آن آگاه شود، ولى همین که کسى اطلاع مى یابد، خوشحال مى شوم. حضرت فرمود: »براى تو دو پاداش هست: پاداش عمل پنهانى و پاداش عمل آشکار  .  از امام باقر(ع) درباره مردى که عمل خیرى انجام مى دهد و چون دیگران او را مى بینند، خوشحال مى شود. سؤال شد، فرمود:اشکال ندارد، زیرا هر کسى دوست دارد خدا او را به خوبى میان مردم مشهور کند. البته در صورتى که عملش را به این منظور انجام نداده باشد«.(5)
پس اگر در عبادت، واقعاً ریا صورت گیرد، به نظر فقها عمل باطل است اما اگر وسوسه باشد و ریاى واقعى نباشد، عمل صحیح است و نباید به آن اعتنا کرد.
پى نوشت‏ها:
1. سید عبداللَّه شبر، کتاب الاخلاق، ترجمه محمد رضا جباران، ص 272.
2. همان، ص 263.
3. مولا احمد نراقى، معراج السعاده، ص 479.
4. اخلاق شبر، ص 270 - 271.
5. همان.

چه کنیم حرفى نزنیم که مایه آبروریزى شود؟

 بسیارى از گناهان، ناشى از زبان است. در روایتى آمده که «شخصیت انسان در زبان (سخن) او پنهان شده است» و به همین جهت مراقبت و کنترل زبان، بسیار اهمیت دارد.
کنترل زبان و اجتناب از پرحرفى و بیهوده گویى راهکارهاى مختلفى دارد که مهم‏ترین آن‏ها عبارتند از:
1- توجه به پیامدهاى پرحرفى: بیهوده گویى و عدم کنتزل زبان آثار فراوانى دارد، مانند تباه شدن عمر، حقارت در اجتماع، درخواست پوزش، ارتکاب گناهان دیگر، دورى از رحمت الهى، از دست دادن امور مفید، نابودى خرد، گمراهى، قساوت قلب و خستگى شنونده.
2- توجه به خدا: اگر کسى بداند خداوند سخنانش را مى‏شنوند و در روز محشر باید پاسخگوى حرف‏هاى خود باشد، قطعاً هر حرفى را به زبانش جارى نخواهد کرد.
از این رو پیامبر(ص) به ابوذر مى‏فرماید: «اى ابوذر! خداوند مراقب زبان هر گوینده‏اى است، پس سخنگو باید از خدا بترسد و بداند چه مى‏گوید».(1)
3- اندیشه: اگر کسى قبل از حرف زدن، درباره بازتاب آن بیندیشد و با فکر و حسابرسى سخن بگوید، قطعاً کلام سنجیده‏اى از او شنیده خواهد شد و این ویژگى سخن گفتن عاقلان است. امام على(ع) مى‏فرماید: «لسان العاقل وراء قلبه و قلب الأحمق و راءالسانه؛ زبان خردمند در پسِ دل او است و دل نادان در پسِ زبان او».(2)
حضرت درجاى دیگر مى‏فرماید: «بیندیش، سپس سخن بگو تا از لغزش‏ها در امان باشى».(3)
4- اشتغال به ذکر و دعا: بیهوده گویى وقتى است که آدمى به کارى اشتغال ندارد و با حرف زدن مى‏خواهد وقت گذرانى کند. با ذکر و ورد و یا اشتغال به کارهاى مفید مى‏توان زبان را از گناه و یا سخنان بیهوده منصرف کرد.
کم گوى و گزیده گوى چون دُر
تا زاند تو چهان شود پُر
پى نوشت‏ها:
1. بحارالانوار، ج 74، ص 85.
2. نهج البلاغه، قصار 39.
3. غررالحکم، ج 4، ص 506

آیا خواندن نماز در صورت نیاز و مواقع بحرانی فایده ای دارد ؟

 
اقامه نماز در همه حال موجب آرامش دل ها و قرب انسان به معبود می باشد. آثار و برکات نماز در همة ابعاد زندگی انسان جلوه می نماید، البته در مواقع بحرانی و موجهه با ناراحتی ها نماز موجب آرامش و اطمینان می شود، ولی این آرامش گذرا و موقت نیست و در وجود انسانی باقی می ماند.
فلسفة نماز و عبادت در همة ابعاد، قابل درک برای بشر نمی باشد و در آیات و از طریق معصومان(ع) تنها بخشی از آثار و حکمت های نماز و عبادت بیان شده که چنین است:
1ـ قرب معنوی:
یکی از آثار بسیار مهم نماز قرب به خداوند است. این اثر، روح عبادت و نماز را تشکیل می دهد و در یکی از آیات هدف آفرینش انسان «عبادت» بیان شده است.(1) که حکایت کننده از بُعد معنوی نماز و اهمیت آن است. امام علی(ع) فرمود: «الصلوة قربان لکل تقی؛(2) نماز وسیله تقرب هر پرهیزکاری به خداوند است». در برخی روایات از نماز به عنوان معراج مؤمن یاد شده که اشاره به آثار معنوی آن می باشد.
2ـ یاد خدا و آرامش روانی:
در قرآن کریم آمده است: «اقم الصلوة الذکری؛(3) نماز را برپادار تا به یاد من باشی».
یکی از نویسندگان در تفسیر آیه می نویسد: «روح و اساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز یاد خدا است. ذکرالله است که در آیه به عنوان برترین نتیجه بیان شده است».(4)
ذکر و یاد خدا نقش تعیین کننده در آرامش روانی دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به نمازگزار آرامش می دهد: «ألا بذکرالله تطمئن القلوب؛(5) آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان و آرامش دل ها است».
3ـ بازدارنده از گناه:
یکی از آثار مهم نماز جلوگیری از گناه است: «إنّ الصلوة تنهی عن الفحشا و المنکر»(6).
4ـ گناه زدایی:
یکی از آثار بسیار مهم نماز گناه زدایی است. نماز وسیلة شستشو از گناهان و باعث مغفرت و آمرزش الهی است.(7) پیامبر(ص) به یاران خود فرمود: «اگر بر در خانة یکی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهید، آیا چیزی از آلودگی و کثافت در بدن می ماند؟» در پاسخ عرض کردند: نه، حضرت(ص) فرمود: «نماز درست همانند آب جاری است. هر زمان که انسان نماز می خواند، گناهانی که میان دو نماز انجام شده است، از بین می رود».(8)
5ـ غفلت زدایی:
بزرگ ترین مصیبت برای رهروان راه حق این است که هدف آفرینش خود را فراموش کند و غرق در زندگی مادی و لذایذ زود گذر گردد، اما نماز به حکم این که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام می شود، مرتباً به انسان اخطار می کند و هشدار می دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان می سازد. این نعمت بزرگی است که انسان وسیله ای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید.(9)
6ـ عامل پرورش فضایل اخلاقی:
نماز روح اخلاص و خدا باوری را در انسان افزایش می دهد و نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقی است. انسان باز نماز خواندن، خود را از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون می برد و به ملکوت آسمان ها دعوت می کند و با فرشتگان هم صدا می شود و خدا را در همه حال حاضر و ناظر می داند.
7ـ همگرایی:
علاوه بر آثار مذکور که معمولاً آثار فردی نماز محسوب می شوند، نماز موجب همگرایی اجتماعی و سیاسی مسلمانان می شود.برگزاری نماز جمعه و جماعت، وحدت و همگرایی مسلمانان را به نمایش می گذارد.
8ـ نفی طاغوت و ایستادگی در مقابل ستم:
انسانی که فقط خدا را می پرستد و او را عبادت می کند و در مقابل او سر تعظیم فرود می آورد، هر چه غیر خدا است، در مقابل او حقیر و کوچک شمرده می شود و هیچگاه زیر بار ظلم و ستم نمی رود و با طاغوت کنار نمی آید و همیشه سعی میک ند انسانی آزاد و در همه حال فقط بنده خدا باشد.
نماز در همه حال موجب صفای باطن و آرامش روحی انسان می باشد. در سختی ها و بحران ها انسان را به ساحل امنیت رهنمون می کند و آثار پایدار و مستمری در زندگی فردی و اجتماعی دارد.
پی نوشت ها:
1. ذاریات (51) آیة 56.
2. نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 136، با اقتباس از تفسیر نمونه، ج 16، ص 292.
3. طه (20) آیة 14.

4. تفسیر نمونه، ج 16، ص 289.
5. رعد (13) آیة 28.
6. عنکبوت (29) آیة 45.
7. همان، ص 290.
8. وسائل الشیعه، ج 3، ص 7.
9. نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 252.