در آموزه های دینی تشکیل جامعه آرمانی و حفظ کرامت انسانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ از این رو همة انبیا و بزرگان دین در صدد تربیت انسان ها و تشکیل جامعه ای مبتنی بر خدا محوری و دین مداری بوده اند. برای ایجاد جامعهای مطلوب، نخست باید با آسیب ها مبارزه شده و به مؤلفه و شاخصه های جامعه مطلوب توجه خاص صورت گیرد و جایگاه انسان تعریف شود.
معصومان(ع) همة مردم، به ویژه زنان را به حیا و عفت فرا خوانده اند تاجامعه ای مطلوب به وجود آید و حرمت و قداست زن حفظ گردد. بی تردید یکی از نشانه های حرمت زن، در حیا و عفت او ظهور میکند. در فرهنگ ائمه (ع) زن مانند عروسک و کالا نیست که از آن استفادة ابزاری شود، بلکه زن جایگاه بس بلندی دارد که بی عفتی با حرمت و قداست او همخوانی ندارد. حیای زن نقش بنیادی در حفظ کرامت و پاکدامنی و عفت گرایی و استحکام نظام خانوادگی دارد. حفظ این عناصر اختصاص به قبل و بعد ازدواج نداشته و لازم است که در همة شرایط حفظ گردد. بر این اساس معصومان(ع) در گزینش همسر ایده آل به اصالت خانوادگی[1] و پاکدامنی[2] و دین مداری[3] توجه نمود اند. بعد از ازدواج نیز زنان و مردان را به عفت عمومی فرا خوانده[4] و حیا را زمینه ساز عفت و پاکدامنی دانسته اند. امام علی(ع) فرمود: «سبب العفّة الحیاء؛[5] شرم و حیا موجب عفت و پاکدامنی است». البته از نشانه های عفت نیز شرم و حیا است.
حیای زن موجب می شد که خود را در برابر نامحرمان به نمایش نگذاشته و با حیای خود پاکدامنی و عفت عمومی را نیز فراهم کند. متأسفانه امروزه یکی از عوامل مهم زمینه ساز ناهنجاری ها، بی حیایی زنان است. از سوی دیگر حیای زن در جلب محبت شوهر نقش کلیدی دارد، زیرا غیرت مردم اقتضا میکند که همسر او در معرض لذت گرایی مردان نامحرم قرار نگیرد و با حیای خود بستر محبت شوهر را فراهم کند؛ از این رو امام صادق(ع) زنان را به حیا دعوت نمود: «بهترین زنان شما کسی است که چون با شوهرش خلوت کند، پیراهن حیا از تن بکند، اما هرگاه بیرون از خانه رود، لباس و زره حیا بپوشد».[6]
پیامبر اسلام(ص) فرمود: «بهترین زنان شما زن پاکدامنی استکه دامن و شرمگاه خود را از نامحرمان حفظ کند».[7]
معصومان(ع) نه تنها زنان را به عفت و حیا فرا می خواندند، بلکه فرزندان و خاندان خود را نیز به حیا و عفت فرا می خواندند. این فرا خونی در صحنه های سیاسی و اجتماعی بیشتر ظهور میکرد. امام حسین(ع) به خواهرش زینب (س) و امکلثوم سفارش نمود که: اگر من کشته شدم، گریبان چاک نکنید و صورت نخراشید.[8]
امام سجاد(ع) مراقبت حفظ شئون اهل بیت(ع) به ویژه بانوان بود. امام در کوفه از ابن زیاد خواست مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه زنان بفرستد.[9]
دعوت معصومان(ع) به حیا و عفت عمومی، به ویژه حیای زنان ریشه قرآنی دارد. در قرآن به حیا و حفظ عفت عمومی سفارش شده است[10] و از برخی زنان مانند دختران شعیب به عنوان زنان با حیا یاد شده است.
حفظ عفت و پاکدامنی اختصاص به زمان خاصی ندارد، تا دختران قبل از ازدواج بیشتر مورد توجه قرار دهند و بعد از ازدواج بدان اهمیت ندهند
پی نوشت ها:
۱) وسائل الشیعه، ج 14، ص 29.
[2] همان.
[3]همان
[4] قصص (28) آیة 30 و 31.
[5] منتخب الغرر، ص 161.
[6] وسائل الشیعه، ج 14، ص 15.
[7] همان.
[8] موسوعة کلمات الامام الحسین، ص 406.
[9] تاریخ طبری، ج 4، ص 305.
[10] نور (24) آیة 30 و 31.
معرفتی که انسان را از گناه باز دارد و با تمام وجود، حضور پروردگار را احساس نماید، معرفت ناب و حقیقی یعنی معرفت شهودی است که در پرتو علم حضوری و ارتباط آگاهانه با خداوند حاصل می گردد. عقل و براهین عقلی نمی تواند شناخت عینی و حقیقی از خداوند در اختیار انسان بگذارد، هر چند شناخت مفهومی که توسط عقل ارائه میشود، ارزشمند است.
برای کسی که به معرفت شهودی نرسیده، تنها راه قطعی برای اثبات وجود خداوند،ارائه برهان عقلی است، ولی بدیهی است که از طریق عقل نمی توان به همةحقایق دست یافت. حوزه و حیطة براهین عقلی در حد شناخت مفهومی و ذهنی است، نه شناخت عینی. «رسیدن به مرحلة معرفت شهودی، در گرو ایجاد زمینه و قابلیتی است که انسان با تلاش خود کسب میکند. نیز در گرو عنایت و توجه خاص خداوند به انسان و افاضة علم و نورانیت به قلب او است»(۱).برای رسیدن به معرفت شهودی ابتدا باید حجاب های ظلمانی را کنار نهاد. ما که در عالم تاریکیها و ظلمات غرق هستیم، چگونه می توانیم به این مرحله دست یابیم؟! از این رو باید گفت: معرفت شهودی ارتباط با خداوند، جز برای اولیای خاص حاصل نمی گردد. تا کسی به خودسازی و تهذیب خویش نپردازد و خود را از تعلقات و وابستگی های مادی فارغ نسازد، از آن بهره ای نخواهد برد. امام صادق(ع) میفرماید: «بین بنده و خدا هیچ پرده ای تاریک تر و ترسناک تر از نفس و هوی نیست».[(۲)
در حدیث معراج خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «ای احمد، اگر بنده نماز اهل آسمان و زمین را بگذارد و روزة اهل آسمان و زمین را بگیرد و همانند فرشتگان شکم او از خوراک تهی ماند و پوشاکش چون برهنگان باشد، ولی در قلب او ذره ای از محبت دنیا یا ریا و علاقه به خوش نامی یا ریاست و آوازه و یا زیور دنیا ببینم، در جوار قرب من نخواهد بود و محبت خودم را از دلش بر می دارم و دلش را تیره خواهم ساخت تا مرا فراموش کند و حلاوت معرفت خود را به او نخواهم چشانید».[(۳)امام حسین(ع) در دعای عرفه میگوید: «کی غائب شده ای تا آن که به دلیل و رهبری که به سوی تو راهنمایی بنماید، محتاج گردی؟ خدایا! کور است دیده ای که تو را بر خود شاهد و مراقب نمی نگرد».
کی رفتـه ای ز دل که تمـنا کنـم تو را کی بوده ای نهفته که پیدا کنم تو را
بنابراین معرفت حقیقی جز با فراهم ساختن اسباب و رفع موانع و آماده نمودن زمینه ها ممکن نیست.
حقایق سرایی است آراسته هوی و هوس گرد برخاسته
نبینی که جـایی که برخاست گرد نبیند نظر گرچه بینا است مرد
خدا به فرمایش قرآن از رگ گردن به ما نزدیک تر است.(۴) و حتی از ما به خودمان نزدیک تر است.(۵)اگر از او مهجور و از شهودش محرومیم، حایل و حجاب را خود ایجاد کرده ایم.
یار نزدیک تر از من به من است وین عجب تر که من از وی دورم
با اسباب و وسائلی می توان این موانع را از پیش رو برداشت که مهم ترین آن ذکر قلبی و زبانی است. یکی از راه های نیل به ذکر قلبی، این است که انسان سعی کند به هرچه و به هر کس نگاه و توجه می کند، ارتباط آن را با خدا مدّ نظر داشته باشد. البته این کار ساده ای نیست و احتیاج به تمرین فراوان دارد، ولی امری ممکن و شدنی است. تأکید قرآن بر تدبر در آیات الهی به منظور رسیدن به این ذکر قلبی است.
حضرت علی(ع) دربارة احساس حضور خداوند در هنگام گناه فرمود: از خداوند چنان خوف و خشیت داشته باشد، گویا می بینی اش. اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند. اگر بر این اعتقادی که او تو را نمی بیند، پس کافر شده ای و اگر معتقدی که تو را می بیند و با این حال گناه کنی،پس او را از پست ترین بیننده گان بر خود قرار داده ای».(۹)
پی نو شت ها:
۱) استاد مصباح یزدی، به سوی خودسازی، ص 137.
۲) سفینه البحار، ج 2، ص 603.
۳) بحارالانوار، ج 74، ص 30.
۴) ق (50) آیة 16.
۵) انفال (8) آیة 243.
۶) طه (20) آیة 2 – 3.
۷) قمر (54) آیة 17.
۸)بحارالانوار، ج 66، ص 293.
۹)همان، ج 67، ص 355
.
یکى از ویژگىهاى مهم اهل بیت(ع) خدمت به بندگان خدا است. این خدمت رسانى در قالبهاى مختلف مانند تعلیم و هدایت، عمران و آبادانى، حمایت از محرومان و صدقه دادن، انفاق نمودن، و وقف نمودن زمین و... ظهور مى نمود. بر اساس خدمت رسانى اهل بیت0ع) بود که آیات متعددى در شأن اینان نازل شد.(1)
برخى ائمه(ع) موقوفاتى داشتند که جهت بهرهگیرى مستمندان و نیازمندان جامعه و عام المنفعه بوده و آن را وقف مى کردند و یا با تأسیس مراکز خدمات رسانى و کمکهاى مالى، به مردم خدمت مى کردند. امام صادق(ع) فرمود: »هنگامى که پیامبر اکرم(ص) غنیمتها را تقسیم کرد، سهم امام على(ع) یک قطعه زمین شد. حضرت در زمین خود چشمهاى جارى ساخت و نام این چشمه را »یَنُبع« گذاشت. شخصى خدمت على(ع) آمد تا جوشش چشمه را به حضرت مژده دهد، امیرالمؤمنان(ع) به او فرمود: باید به کسانى بشارت داد که از آن چشمه بهرهمند خواهند شد، چرا که این وقف قطعى است براى حاجیان خانه خدا و رهگذران در راه خدا این چشمه فروخته نمىشود، بخشوده نمىشود و کسى نمىتواند آن را به ارث ببرد و هر کس آن را بفروش یا ببخشد، لعنت خدا و فرشتگان و مردم بر او باد!«.(2)
یکى از شاخصههاى مهم خدمت رسانى به مردم فقر زدایى است که سعى فراوان در این راه توسط ائمه(ع) شکل مى گرفت. آنان با ایثار، وجود و سخاوت خدمت مى کردند. ابن شهر آشوب مى نویسد: مردى به حضور امام حسن(ع) رسید و اظهار فقر کرد. امام حسن(ع) دستور داد مبلغ پنجاه هزار درهم و پانصد دینار به او دادند. آن شخص حمالى را خواست که پولها را حمل کند. امام حسین(ع) پوستین خود را نیز به شخص داد و فرمود: این پوستین را در عوض کرایه به حمال بده.(3)
استاد شهید مطهرى مى نویسد: »سنّت دومى که در تمام اولاد على(ع) (از ائمه معصومین(ع)) دیده میشود، همدردى و همدلى با ضعفا، محرومان، بیچارگان و افتادگان است.
اصلاً »انسان« براى اینها یک ارزش دیگرى دارد. امام حسن(ع) را مى بینیم، امام حسین(ع) را مى بینیم، زین العابدین(ع)، امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، امام کاظم(ع) و ائمه بعد از آنها، در تاریخ هر کدام از اینها که مطالعه مى کنیم، مى بینیم اصلاً رسیدگى به احوال ضعفا و فقرا، برنامه اینها است. آن هم (به این صورت که) شخصاً رسیدگى بکنند، نه فقط دستور بدهند، یعنى نایب نپذیرند و آن را به دیگرى موکول نکنند...«.(4)
خدمت رسانى اهل بیت(ع) اختصاص به خدمت مادى نداشت، بلکه آنها از نظر معنوى و فرهنگى نیز خدمت رسانى مى کردند. اهل بیت(ع) با بیان معارف دینى و پاسدارى از دین به حفاظت دین و هدایت مردم مى پرداختند؛ از سوى دیگر ائمه(ع) با بیان صدها هزار حدیث بزرگترین خدمت را نموده و با تشکیل حوزههاى تعلیماتى و تربیت شاگردان نقش بنیادى در خدمت رسانى معنوى و فرهنگى داشتهاند.
امام باقر(ع) فرمود: »برنامه کارى امیرمؤمنان على(ع) چنین بودکه آن حضرت نماز صبح را اقامه مى کرد و تا طلوع آفتاب پیوسته به تعقیبات نماز مشغول بود، آن گاه که آفتاب طلوع مى کرد؛ فقیران، بینوایان و سایر مردم نز حضرت جمع مى شدند و حضرت به آنان احکام دینى و آیات قرآن را تعلیم مى داد...«.(5)
اهل بیت(ع) نه تنها خود خدمت رسانى مى نمودند، بلکه دیگران را نیز به خدمت رسانى فراخوانده و نهضت خدمت رسانى را در جامعه نهادینه مى نمودند.
از این رو پیامبر اسلام(ص) رئیس یک قوم و ملت را خادم آنان خواند تا ارزش و جایگاه خدمت رسانى در حوزه تعلیماتى اسلام را به نمایش بگذارد: »سیّد القوم خادمهم«.(6)
همو فرمود: »هر کس سنگى را از راه مردم بردارد، براى آن حسنه و ثواب نوشته مى شود«.(7) همچنین پیامبر(ص) خطاب به على(ع) فرمود: »اگر خداوند به دست تو کسى را هدایت کند، براى تو از همه چیز که خورشید بر آن طولع و غروب کند، بهتر است«.(8)
امام على(ع) نه تنها خود خدمت رسانى مى کردند، که مدیران و استانداران خویش را به خدمت رسانى فرا مى خواند، چنان که مالک اشتر را به عمران و آبادانى مصر سفارش نموده(9) و طى نامهاى به »قثم بن عباس« استاندار مکه مى نویسد: »... در مصرف اموال عمومى که در دست تو جمع شده است، اندیشه کن، و آن را به عیالمندان و گرسنگان پیرامونت ببخش و به نیازمندان و مستمندانى که سخت به کمک مالى تو احتیاج دارند برسان...«.(10)
.
پى نوشتها:
1. بقره، آیه 274 و سوره دهر.
2. اصول کافى، ج 7، ص 54 - 55؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 232.
3. ستارگان درخشان، ج 4، ص 46.
4. سیرى در سیره ائمه اطهار، ص 183 - 184.
5. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 109.
6. من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 326.
7. نهج الفصاحه، ح 3018.
8. ترجمه اصول کافى، ج 1، ص 42.
9. نهج البلاغه، نامه 53.
10. همان، نامه 67.